> آیناز آرمیون - روانشناس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















روانشناس

گاهی وقت ها نیاز داریم زمانی بگذاریم برای خواندن و شنیدن نوشته هایی که شاید زندگیمان را متحول کنند، شاید راهی برای شاد بودنمون پیدا کردیم، گاهی باید وقت بگذاریم و فکر کنیم

 

چه انتظاری از مردم داری

 

من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم

چاقم، لاغرم؛ قد بلندم، کوتاه قدم؛ سفیدم؛ سبزه ام

همه به خودم مربوط است…

 

مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن

روزنامه ی روز شنبه زباله روز یکشنبه است

زندگی کن به شیوه خودت

با قوانین خودت با باورها و ایمان قلبی خودت

مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند

 

برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی

هر جور که باشی، حرفی برای گفتن دارند.

شاد باش و از زندگی لذت ببر

چه انتظاری از مردم داری ؟

آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند …

 


نوشته شده در سه شنبه 96/11/10ساعت 2:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

دوران سرکشی
مقدمه ای بررفتار شناسی نوجوانان(2)

 

درمقاله ی پیش خواندیم که:نوجوانی روزهای تغییر است.نوجوان دیگر کودک دیروز نیست . می خواهد مستقل باشد ، نافرمانی اش بیشتر شده ، خیال پردازی می کند ودر جستجوی هویت است.

 

تفاوت تحمل کردن با پذیرفتن
پدری از وضع ظاهر پسر نوجوانش انتقاد می‌کند، مادری می‌گوید: «دخترم به اندازه یک ملکه، لباس دارد و بسیار هم زیبا هستند، اما وقتی که آنها را می‌پوشد، تحمل دیدنش را ندارم.» سرکشی نوجوانان انواع و اقسامی دارد. مثلاً وقتی که دختر نوجوانی، به جای پوشیدن یک روپوش مناسب، هوس پوشیدن شلوار وصله‌دار به سرش می‌زند یا وقتی که پسر نوجوانمان به جای پوشیدن کفش راحت، دلش صندل می‌خواهد؛ این به جز سرکشی چه می‌تواند باشد؟

 

هر پدر و مادر خردمندی باید بداند که جنگ و جدل با نوجوان، مانند دست و پا زدن در دریای خروشان و طوفانی است. شناگر ماهر در برخورد با امواج متلاطم دریا، به جای تقلای بی‌حاصل، با حفظ آرامش، خود را روی امواج شناور می‌کند و آنقدر پایداری می‌کند، تا به نقطه‌ امنی برسد و به همین شکل، والدین هم باید در زندگی، در کمین جای پای محکم باشند.

 

چرا عیب‌جویی
بسیاری از پدران و مادران برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خویش، به اصطلاح دست پیش می‌گیرند و برای آنکه جای حرفی نماند، از کامل بودن و بی‌عیب و نقص بودن خود دم می‌زنند و به‌طور دائم به مورد و بی‌مورد از رفتار نوجوانشان انتقاد می‌کنند و در مقام راهنمایی و نصیحت او حرف می‌زنند. این دسته از والدین، وظیفه خود می‌دانند که به صلاح فرزند، نقائص او را گوشزد کنند. متأسفانه این کار، هر چند صادقانه هم باشد، باز رابطه میان پدر و مادر و نوجوان را خراب می‌کند. کمتر کسی را پیدا می‌کنید که از ایراد و انتقاد، خوشش بیاید. برخورد نوجوان با حقیقت عریان عیوب شخصی‌اش، مهیب و ترساننده است. توجه بیش از حد، معادل زیر ذره‌بین گذاشتن اوست.

 

جدل بر سر عیب و ایراد و بر آن نامی گذاشتن بی‌فایده است. نوجوانی که اجباراً به قبول عیب و نقص خویش رضایت می‌‌دهد، علاقه‌‌ای به اصلاح خود پیدا نمی‌کند. وقتی عیب و نقص، ظاهر و مشخص است، وظیفه فوری ما این است که نوجوان را در برخورد با بحران موجود یاری دهیم. آنگاه در بلندمدت به اتکای تجربه و با اخلاق نیک، رفتارش را اصلاح کنیم و شخصیت تازه‌ای را در او به وجود آوریم.

 


هدف اصلی ما این است که او را در رسیدن به امکانات بالقوه انسانی‌اش کمک کنیم و برای رسیدن به این مقصود، برخورد متین و عاقلانه، بهتر از پرخاش و داد و فریاد، نتیجه می‌دهد.

 


استقلال بدهید
نوجوان وابستگی را دوست ندارد. پدر و مادرهایی که وابستگی فرزندان نوجوان خود را می‌خواهند، خواسته و ناخواسته، اسباب رنجش آنها را فراهم می‌کنند. نوجوان استقلال می‌خواهد. هر چه احساس خودکفائی او را بیشتر تقویت کنیم، از مخالفت او با خود می‌کاهیم. پدر و مادر با تدبیر، هر روز که می‌گذرد بیشتر به فرزند نوجوانشان استقلال می‌دهند. با دلسوزی و صمیمیت به تماشای بزرگ شدن فرزند خود می‌نشینند و از دخالت بیش از حد در کارهای او خودداری می‌کنند. پدر و مادر عاقل کسی است که با محبت و احترام به فرزند خود، امکان انتخاب و اعمال سلیقه می‌‌دهد. به زبانی صحبت می‌کند که استقلال فرزندش را تقویت کند: «انتخاب به عهده توست»، «خودت در باره‌اش تصمیم ‌بگیر»، «هر کدام را که تو انتخاب کنی، من قبول دارم».

 

کلمه «بله»ی پدر و مادر برای کودک راضی کننده است. اما نوجوان می‌خواهد، در شئونات زندگی و در آنچه بر زندگی‌اش اثر می‌گذارد، حرفی برای گفتن داشته باشد.

 

ادامه مطلب...


نوشته شده در چهارشنبه 96/10/27ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

بزرگ ترین حامی زندگی من
عزت نفس : نظام ایمنی آگاهی (2)

 

 

 


درمقاله ی پیش خواندیم که عزت نفس به رشد انسان کمک می کندو به معنی اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن و اعتماد به حق خودبرای شاد بودن است.

 

میزان عزّت نفس ما روی تمام جنبه‌های وجودی ما اثر می‌گذارد: طرز کارمان در کارگاه برخوردمان با مردم، اندازه پیشرفت و ترقی، میزان موفقیّت و نیز در قلمرو شخصی این که ممکن است دل به چگونه شخصی ببندیم، چگونه با همسرمان ارتباط برقرار کنیم، چگونه با فرزندان و دوستان‌مان رفتار کنیم و به چه سطحی از سعادت و خوشبختی خواهیم رسید.

 

همبستگی مثبتی میان عزّت نفس سالم و بسیاری از ویژگی‌های دیگر که روی موقعیّت و خوشبختی ما تأثیر دارد، وجود دارد.عزّت نفس سالم با رفتار عقلانی، واقع‌گرایی، فراست، خلاقیّت، استقلال، انعطاف‌پذیری، توانایی قبول تغییر، تمایل به اذعان اشتباهات و اصلاح آن‌ها، خیرخواهی و همکاری و تعاون، در ارتباط مستقیم است. امّا عزّت نفس کم ،با رفتار غیرعقلایی، بی‌توجّهی به واقعیت‌ها، نداشتن انعطاف، ترس از چیزهای بدیع و نا‌آشنا، سازگاری بی‌تناسب و یا سرکشی نامعقول، رفتار تدافعی، سرسپاری بیش از اندازه، یا رفتار به شدت کنترل کننده و ترس از دشمنی با دیگران ،رابطه دارد. کاربرد عزّت نفس برای بقاء ،سازگاری و موفقیّت شخص کاملاً مسلم است. عزّت نفس حامی زندگی و متعالی‌کننده آن است.

 

عزّت نفس زیاد وسیله‌ای در خدمت دستیابی به هدف است. رسیدن به هدف نیز از سوی دیگر به میزان عزّت نفس می‌افزاید. فقدان عزّت نفس به ایمنی آنچه آشنا و تغییر نکردنی است بستگی دارد. و اگر به آنچه آشنا و دیرینه است دل ببندیم و از چیزهای نو و بدیع اجتناب کنیم، بر کمی عزّت نفس خود می‌افزاییم.

 

هر چه عزّت نفس ما محکم‌تر و بیشتر باشد برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغل‌مان بروز می‌کند آمادگی بیشتری داریم. سریع‌تر می‌توانیم در پی هر شکست و سقوط روی پایمان بایستیم، و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن داریم. (شمار قابل ملاحظه‌ای از کارفرمایان موفق در گذشته خود، یکی، دو ورشکستگی یا شکست را تجربه کرده‌اند امّا این شکست توقف آن‌ها را موجب نشده است).

 

هر چه عزّت نفس ما بیشتر باشد بلند پروازتر می‌شویم که این لزوماً به شغل و حرفه محدود نمی‌شود بلکه زمینه‌های احساسی، ذهنی، خلاقیّت و معنویّت را نیز در بر می‌گیرد، هر چه عزّت نفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزویمان نقصان می‌گیرد و احتمال موفقیت‌مان کاهش می‌یابد. هر دو جهت، خود تقویت‌کننده است.

 

ادامه مطلب...


نوشته شده در چهارشنبه 96/10/27ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

می شه منو باور کنی؟

 

 

 


هرگز از خود سوال کرده‌‌اید چه کسی هستید؟

 

آیا می‌‌دانید در چه دوره‌ای از زندگی خود قرار دارید؟

 

آیا توانایی‌های خود را می‌شناسید؟

 

و آیا می‌‌دانید در آینده چه می‌خواهید انجام دهید؟

 

نوجوانی، دوره‌ای است که شما در آن قرار دارید. در این مرحله از زندگی، شما با تغییرات وسیع جسمانی، اعمال ذهنی (شیوه تفکر، روابط اجتماعی) احساس و عواطف مربوط به خود روبرو هستید. یک دوره نسبتاً طولانی که بر سلامت دوران بزرگسالی شما اثر مستقیم دارد. در دوره نوجوانی است که بسیاری از توانایی‌ها شکل گرفته و کامل می‌شود.

 

یکی از موهبت‌هایی که در این دوران به دست می‌آید، دستیابی به هدف است. اینکه کشف کنیم چه کسی هستیم؟ توانایی‌هایی بالقوه خودمان را بشناسیم و در نهایت بتوانیم خود را توصیف کنیم. به عبارت دیگر رسیدن به یک هویت منسجم و باثبات و داشتن یک احساس قوی نسبت به خویشتن.

 

ادراک هر یک از ما از خود، به عنوان فردی مجزا از دیگران که دارای هماهنگی و وحدت در رفتار، نیازها، انگیزه‌ها و علایق است، هویت ما را شکل می‌دهد که «احساس یگانگی و وحدت»، «احساس تداوم» و «احساس تقابل» از آن تأثیر می‌پذیرد.
با حضور این سه بخش، می‌توانیم به نگرش‌ها و ارزش‌های ثابت دست یافته، تصمیم‌گیری کرده، شیوه زندگی خود را تعیین کرده و بالاخره به یک احساس «خود» قوی دست یابیم. اگر در دستیابی به هویت شکست بخوریم، موجب درهم ریختگی و عدم ثبات در درون خود می‌شویم، یعنی نمی‌توانیم به سوال‌های مطرح شده درباره خودمان پاسخ دهیم. در نتیجه قادر نخواهیم شد به کشف خود نائل شویم.

 

اما چگونه می‌شود به هویتی سالم و منسجم دست یافت؟ در رسیدن به یک هویت منسجم، تأیید دیگران، مقایسه اجتماعی و همانند سازی دارای اهمیت اساسی است. تأیید دیگران به معنای ارزیابی دیگری از ماست.

 

ادامه مطلب...


نوشته شده در چهارشنبه 96/10/27ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

10مشکل دوره ی نوجوانی

 

مشکلات نوجوانی و راهکارهای عملی والدین(1)

 

در این مقاله به ذکروتوضیح اجمالی 10مورد از مشکلات دوران نوجوانی می پردازیم.در مقاله ی بعد به بررسی 17راهکارعملی والدین برای مقابله با این مشکلات خواهیم پرداخت.

 

 

 

مشکلات دوره نوجوانی

 

1- کشمکش بین استقلال و وابستگی:

 

با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایت‌های بی‌قید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همانطور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می‌کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می‌آورد.

 

بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او می‌نگرند که این خود به کشمکش‌های درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو می‌سازد.

 

 

 

2- طغیان علیه مراجع قدرت:

 

نوجوان برای کسب استقلال علیه همه ی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان می‌کند.

 

گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان می‌دهد، درگیری‌هایی ایجاد می‌نماید و به اعمالی دست می‌زند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره می‌کند، مثلاً بگومگو می‌کند، بحث و مجادله ی طولانی انجام می‌دهد، بر خلاف خواسته ی والدین دیر به خانه می‌آید، از انجام تکالیف درسی خودداری می‌کند، سیگار می‌کشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند.

 

این مورد در خانواده‌های با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا می‌کنند از شدت بالاتری برخوردار است.

 

 

 

3- هویّت فردی :

 

یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می‌شود مساله ی تشکیل «هویت فردی» اوست. بدان معنی که سوال‌های متعددی درباره ی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و بطور کلی سوال‌هایی نظیر، من کیستم؟ و به کجا می‌روم؟ ذهن او را به خود مشغول می‌نماید که باید به آنها پاسخ دهد.

 

احساس هویت شخصی در نوجوانان کم‌کم براساس همانند سازی‌های مختلف گذشته ی آنها تکوین می‌یابد. با ورود به دوره ی نوجوانی ارزش‌های گروه همسالان و همچنین ارزیابی‌های معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزش‌هایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز می‌شود با ارزش‌های والدین و معلمان هم‌خوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت‌یابی نوجوان آسان‌تر پیش می‌رود.

 

 ادامه مطلب...


نوشته شده در چهارشنبه 96/10/27ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

جمال و جوانی
 جوان، شیفته ی اظهار وجود و دلباخته ی ابراز لیاقت و شایستگی است. برای جوان، اثبات شخصیت اجتماعی، مطبوع‏ترین و شیرین‏ترین لذّت روحی است و برای نیل به آن از هیچ تلاش و کوششی شانه خالی نمی‏کند. جوان، دوست دارد با جامعه به گونه‏ای ارتباط برقرار کند که عضو مفید، مقبول و مورد توجّهی تلقّی شود و گاه این تلقّی را از نوع لباس پوشیدن، راه رفتن، حرف زدن، معاشرت کردن و امثال آن، پی‏جویی می‏کند. مسئله‏ای که در بحث شخصیت و مقبول بودن، مورد توجّه و گفتگوی اهل اندیشه قرار گرفته و دانستن آن به حتم، برای نسل جوان مفید و سودمند است، آگاهی از منشأ شخصیت است.

 

 جوان برای آن که بتواند شخصیت خود را تا جایی که ممکن است بسازد و در سازگاری‏های اجتماعی موفّق شود، لازم است به منشأ شخصیت خود پی‏ببرد.

 

 در اسلام، خِرد و دانش، ریشه ی همه ی خوبی‏ها و نیکی‏ها و در نتیجه عوامل شکل‏دهنده ی «شخصیّت» تلقّی شده‏اند.

 

پیامبر اکرم می‏فرماید:

 

همه ی خوبی‏ها و نیکی‏ها به وسیله ی عقل نصیب انسان می‏گردد.(1)

 

 در فرهنگ دینی، خرد و دانش، جایگاه والا و تعیین کننده‏ای دارند و دانش‏طلبی برای مرد و زن لازم شمرده شده است؛ چون انسان، با دانش، راه و رسم درست زندگی کردن را می‏آموزد و تحت تأثیر عوامل درونی یا بیرونی، آزادی انتخاب و گزینش را از دست نمی‏دهد و خردمندانه روشی را برمی‏گزیند که محبوبیّتی پایدار، ارزشمند و شایسته ی وی را نصیبش کند. کسانی که از دانش‏طلبی و خِردورزی بهره ی مناسبی ندارند، معمولاً در رسیدن به محبوبیّت واقعی موفّق نمی‏شوند و در دام افراط و تفریط، گرفتار می‏شوند.

 

 

 

 محبوبیّت می‏تواند از طریق آراستگی جامه ی عمل بپوشد. طبیعی است که آراستگی، دو ساحت به هم پیوسته ی درونی و بیرونی دارد. از دیدگاه دین و بویژه اسلام، آراستگی در هر دو ساحت، توصیه شده است؛ هم کمال و رشدِ خرد و روان انسانی و تقویت شخصیّت سفارش شده و هم آراستگی و زیبایی ظاهری. در ژولیدگی و ناآراستگی ظاهری دنبال شفافیت و آرامش و آراستگی روحی و روانی گشتن، کاری بیهوده و بدون نتیجه است. چنان که بدون پرداختن به رشد و تکامل روحی و ایجاد شخصیّت درونی به دنبال مقبولیّت مردمی، از طریق آرایش ظاهری رفتن، پذیرش پایداری را به ارمغان نمی‏آورد.

 

 ادامه مطلب...


نوشته شده در سه شنبه 96/10/26ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

خشن ، امّا دوست داشتنی !
کلیدهای رفتار والدین با نوجوانان در دوران بلوغ(5)

 

با فرزند نوجوان خود همانند یک دوست و فردی بالغ برخورد کنید. تصور کنید کسی به شما بگوید: «تا فلان کار را انجام نداده‌ای حق نداری از اتاق خارج شوی» بدیهی است شما این دستور را نپذیرفته و آن کار را انجام نخواهید داد. ولی اگر به شما بگویند: «فلان کار را انجام بده والّا از کار اخراج خواهی شد» همکاری شما بهتر خواهد بود. در مورد دوّم کاری از شما خواسته شده بدون این‌که آزادی تصمیم گیری از شما سلب شود.

 

اگر دوست‌تان اتومبیل شما را تا ساعت 5 بعدازظهر همان‌روز امانت بگیرد ولی آن را در موعد مقرّر باز نگرداند و موجب آسیب زدن به برنامه‌های شما شود، طبعاً مثل یک کودک با او رفتار نکرده و او را نصیحت نخواهید کرد بلکه بار دیگر ماشین خود را به او امانت نمی‌دهید.

 

بهبود و گسترش روابط
با توجه به این‌که نوجوانان تمایل زیادی به صحبت کردن با والدین خود ندارند، برقراری ارتباط با آنها دشوار است. متأسفانه بخش عمده‌ای از گفت‌وگوهای والدین با فرزند نوجوان خود نیز در نصیحت کردن، اصلاح اشتباهات و آموزش به آنها خلاصه می‌شود، از این‌رو آنان سخنان شما را بیشتر به عنوان یک سخنرانی تلقّی می‌کنند تا یک ارتباط دوستانه. برای بهبود این روابط باید مکالمات خود را بر دلبستگی‌های آنها متمرکز کنیم (ورزش، موسیقی، لباس و ...). برای برقراری چنین ارتباطی با فرزندان خود، وقت آزاد و کافی به این امر اختصاص دهید.

 

با توجّه به این که پاداش‌های کودکانه، اعم از تشویق و تنبیه، با ورود به سنّ بلوغ کاهش می‌یابد، باید از احساسات، نیازها، دلبستگی‌ها و حساسیّت‌های فرزندتان مطلع شوید. این شناخت از طریق افزایش ارتباط با آنها امکان‌پذیر است.

 

مدارا کردن با نوجوانان
اگر بتوانیم کاری کنیم که فرزندمان احساسات، دلبستگی‌ها و ناراحتی‌های خود را آشکار سازد، فرصت مناسبی برای مدارا با او و پرهیز از کاربرد زور و فشار خواهیم داشت. اگر درخواست ما از اواین باشد که در تمیز کردن پنجره‌ها به ما کمک کند و درخواست او از ما این باشد که آخر هفته او را به تماشای فوتبال ببریم، بهتر است هر دو، از توسّل به زور برای رسیدن به خواسته خویش، خودداری کنیم و برای رسیدن به آنها با هم معامله کنیم.

 

ادامه مطلب...


نوشته شده در سه شنبه 96/10/26ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

فرزندان در سن بلوغ
کلیدهای رفتار والدین با نوجوانان در دوران بلوغ(4)

 

 

 


قسمت اوّل(رفتارش طبیعی است امّا ... )

 


قسمت دوّم(شما هم تغییر کرده اید )

 


قسمت سوّم(ولخرج بد اخلاق)

 

بسیاری از تغییرات رفتاری که در مقالات بدان‌ها اشاره شد، اگر چه ممکن است موجب آزردگی والدین گردد و مساله‌آفرین شود، امّا باید آنها را رفتارهای طبیعی دوران بلوغ به شمار آورد. ویژگی‌هایی چون پافشاری، استقلال و دوری از والدین، به‌طور معمول نشانه‌های رشد سالم کودک و بالغ شدن او هستند. برخی از رفتارهای ویژه‌ای که در این دوران مشاهده می‌شوند، دستاورد تلاش نوجوان در برخورد با شرایط خاص هستند. مواردی که به بیان آنها خواهیم پرداخت، کمک شایانی به روشن‌تر نمودن مطلب خواهد کرد.

 

کودکانی که قبل از دوران بلوغ، به شدّت نیازمند خانواده بودند، با ورود به سنّ بلوغ احساس می‌کنند که دوست دارند مستقل زندگی کنند.

 


نوجوانان در جادّه‌ای که مسیر آن از خانواده تا سرنوشت آینده آنهاست، تنها هستند.آنها از این مسیر گریزی ندارند و اغلب با تأکید بر ارزش‌های رایج بین دوستان خود، نسبت به دوری از ارزش‌های خانوادگی، تمایل نشان می‌دهند.

 

ادامه مطلب...


نوشته شده در سه شنبه 96/10/26ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

اختلالات نقص توجه/ بیش فعالی :

 شایع ترین مشکل رفتاری در کودکان مدرسه رو، اختلال نقص توجه /بیش فعالی (ADHD) می باشد.این اختلال 3 جزء را در بر می گیرد : بی توجهی بیش از حد،فعالیت زیاد و تکانشگری.هنگامی که ADHD اساسا از نوع بی توجهی باشد ، مشکلاتی رخ می دهند که با توجه و تمرکز ضعیف ،حواس پرتی،ضعیف بودن مهارت های سازمان یافته و اشکال در تکمیل وظایف بدون نظارت نزدیک، مشخص می شود.از مفهوم « عدم مهار رفتاری » برای مشخص کردن بعد دوم یعنی فعالیت زیاد/ تکانشگری استفاده می شود.این جنبه مقدمتا شامل نقص هایی در تنظیم و مهار رفتار می باشد . به صورت دیگر می توانیم بگوییم که کودکان مبتلا به این نوع از ADHD ، در توانایی « توقف و تفکر » قبل از عمل نقص دارند .این کودکان تمایل دارند که نا آرام و بی قرار باشند ، بدوند، بالا بپرند و بیش از حد حرف بزنند، اگر چه بر خلاف حرافیشان ،اطلاعات کمی را منتقل می کنند. به نظر میرسد که این اختلالات عموما بیشتر همراه با انواعی دبگر از ناتوانایی های رشدی شامل سندرم  X شکننده،اتیسم ، ناتوانایی های یادگیری و نقایص زبانی خاص هستند.در واقع همراهی ADHD با ناتوانایی های مشخص رشدی آنقدر زیاد است که برخی محققان استدلال کرده اند که این وضعیت ها واقعا از یکدیگر مجزا نبوده بلکه بخشی از یک سندرم هستند.برای مثال زیر گروه خاصی از ADHD وجود دارد با نام « بی توجهی شناختی »، که با عملکرد کند تحصیلی مشخص همراه با نقایص مشخص زبان شناختی تشخیص داده می شود.سابر پژوهشگران فرضیه همپوشانی با تشخیص اختلال پردازش شنیداری مرکزی (CAPD) را مطرح کرده اند که به صورت « محدودیت هایی در انتقال مداوم، تجزیه و تحلیل، سازمان دهی،تغییر شکل،عمق بخشی،ذخیره سازی، بازیابی و استفاده از اطلاعات موجود در علامت های قابل شنیدن ، تعریف می شود.»

گفته می شود که علایم CAPD شامل مهارت های شنیدتری ضعیف، اشکال در پیروی از دستورات،حواس پرتی و بی توجهی، و مشکلاتی در خواندن ، هجی کردن، زبان نوشتاری و حافظه می باشد.این اختلال مشخصا بر اساس اجرای آزمون های شنوایی شناسی خاص تشخیص داده می شود.اما،اساس کنش ضعیف در شناسایی این تن های شنوایی شناسی، که به توجه دقیق،مداوم و سازمان یافته به محرکات شنیداری نباز دارند می تواند مشکلات توجه باشد.بنا براین میتوان الگوی عملکردی مشابه CAPD را با روند هایی مشابه آنهایی که در ADHD وجود دارند توضیح داد. به علاوه تحقیقات زیادی نشان داده اند که کودکانی که تشخیص اولیه آنها ADHD است، بسیا احتمال دارد که شواهدی از ناتوانی زبانی را از خود نشان دهند.55% تا 68% کودکان مبتلا به نوعی از اختلال در توجه، نقص های زبانی هم دارند.تشخیص ADHD به دلیل فقدان معیار های عینی برای تعین توجه ضعیف یا فعالیت بیش از حد/ تکانشگری مخصوصا در خورد سالان، کار مشکلی است. نسبت زیادی از کودکان مبتلا به ADHD ، «نرم نشانه های عصب شناختی »، از قبیل اشکال در حرکت انگشتان یک دست در حالی که انگشتان دست دیگر ثابت است یا نا توانی در ایستادن روی یک پا بدون افتادن را نشان می دهند.البته این علایم نه مختص ADHD  و نه نشانه تشخیصی آن هستند.مشکل تشخیصی دیگر اینکه این حالت می تواند بافت – وابسته باشد . بسیاری از کودکان مبتلا به ADHD می توانند در شرایط انگیزشی شدید مانند بازی ویدیویی توجه طبیعی نشان دهند.سطوح انگیزش درونی این کودکان پایین تر از حد طبیعی است و کمتر قادرند در اثر فعالیت های عادی روزمره تقویت شوند.گاهی اوقات تصور می شود که کودکان، در مدرسه دچار مشکلات توجه و فعالیت هستند، در حالی که رفتار آنها در خانه،(چه شبیه رفتار آنها در مدرسه باشد چه متفاوت با آن )قابل قبول در نظر گرفته می شود.مشکلات توجه و فعالیت اغلب تا هنگامی که کودک به سن مدرسه نرسد تشخیص داده نمی شودآیا این بدان معنی است که کودک مشکلی داشته که قبلا تشخیص داده نشده است یا اینکه مواجه شدن کودک با بافت مدرسه است که باعث ایجاد مشکلی شده که قبلا وجود نداشته است ؟ در حقیقت برخی محققین عنوان می کنند که ADHD  بخش واقعی یک سیستم – سیستم کودک در داخل محیط – است.در این مدل وجود مشکل به آن اندازه که در تعامل سطح توجه و فعالیت کودک با محیط های خاص خانه و مدرسه که او باید در آنها عمل کند هست ، « درون » خود کودک نیست. معمولا تشخیص شامل استفاده از یک مقیاس  رتبه بندی برای کمی کردن مشاهدات والدین و معلمین درباره سطوح توجه و فعالیت کودک خواهد بود.در روند تشخیص، به منظور رد هر گونه شرایط دیگری که بسیار مشابه با علایم ADHD هستند، مانند فشار خون بالا، اختلالات قلبی، یا سندرم های تیک،ارزیابی پزشکی همیشه مهم است.البته ارزیابی کامل برقراری ارتباط نیز برای درک کودک مبتلا به ADHD حتمی است. به این دلیل که بسیاری از تظاهرات این اختلال، در حوزه اجتماعی/ارتباطی است و نیز رسیدگی به نقایص زبان شناختی که می توانند زیر بنای مشکلات یاد گیری و رفتاری واضحتر این کودکان باشند آسان است.

مدیریت رفتار برخی از موثرترین رویکردها را برای بهبود رفتار در کودکان مبتلا به ADHD ارائه میدهد.این تکنیک ها شامل تقویت مثبت مانند جمع کردن ژتون برای دریافت یک جایزه عینی،جریمه،از قبیا از دست دادن ژتون های جمع آوری شده به دلیل رفتار های نا مطلوب،و محرومیت، یا دور کردن از تعاملات اجتماعی به عنوان تنبیهی برای رفتار نا مناسب می باشد.مداخله رفتاری اغلب با دارو تکمیل می شود . رایج ترین گروه های دارویی مورد استفاده برای درمان کودکان مبتلا به ADHD ، محرک هایی از قبیل متبل فنی دات( ریتالین )، دکسترو آمفتامین (دکسدرین ) و پمولین ( سیلرت ) هستند. از داروهای ضد افسردگی ، کلونیدین،و فنوتیازینها نیز گاهی اوقات استفاده می شود، اما مشاهده شده است که این داروها نسبت به محرک ها کمتر موثر هستندو اثرات جانبی شایع تر و آزار دهنده تری دارند. داروهای جدید تر شامل مهار کننده های خاص باز تولیدی سروتونین(SSRIs) از قبیل فلوکستین (پروزاک ) نیز ممکن است در درمان ADHD موثر باشد.داروهای محرک اثرات بسیار سودمندی برای برخی از کودکان مبتلا به ADHD  ولی نه همه آنها دارند. آنها عمدتا توجه را افزایش و فعالیت حرکتی و تکانشگری را کاهش میدهند.هر چند که اختلالات یاد گیری یا تصور از خود را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار نمیدهند.البته درمان با محرک ها تا اندازه ای مورد مناقشه است.نوعی بی میلی طبیعی برای استفاده از چنین داروهای قوی در درمان اختلال رفتاری کودک خورد سال وجود دارد، و والدین درباره اثرات جانبی و پیامد های منفی دراز مدت آنها اظهار نگرانی می کنند.چند تن از دانشمندان نشان دادند که اثرات جانبی محرک درمانی در کودکان به ندرت جدی هستند، هر چند که پیامد های دراز مدت این داروها هنوز به طور کامل شناخته نشده اند. بسیاری از مشاهده گران اندیشمند عقیده دارند که این اختلال ، زیادی بیش از حد تشخیص داده می شود. بحث آنها این است که سطح بالای فعالیت طبیعی در کودکان خرد سال گاهی اوقات به اشتباه به عنوان « مشکل » تشخیص داده می شوددر حالی که در واقع، مشکل بیشتر از جانب والدین و معلمین است تا از طرف کودک.در واقع موضوع استفاده بیش از حد از محرک ها نیست، چون آنها موثر ترین درمان برای اختلال هستند، بلکه موضوع این است که اختلال در کودکانی بیش از حد تشخیص داده می شود که توجه و فعالیتشان بیشتر نزدیک به محدوده های پایانی دامنه ی طبیعی قرار میگیرند .همچنین به دلیل اینکه اندازه گیری های معتبر عینی وجود ندارند که ADHD را از حدود طبیعی توجه و فعالیت تمایز دهند ،مشکل است که با مدرک اثبات کرد که کودکی اشتباه تشخیص داده شده است. اما ، در مورد برخی کودکان ،محرک ها به وضوح در غلبه بر مشکلات توجه و فعالیت و بهبود عملکرد مدرسه مفید هستند.البته استفاده از آنها را باید به دقت کنترل کنیم تا مطمئن شویم به فواید مشخصی دست می یابیم.


نوشته شده در سه شنبه 96/10/26ساعت 7:0 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

ماهیّت مشکلات نوجوانان


 



هر جامعه‌ای برای دستیابی به هدف‌های خویش مرزهائی برای عقاید و رفتارهای پسندیده و ناپسند انتخاب یا تعیین می‌کند و به وسیله قوانین جاری، آئین‌های دینی و اخلاقی و قواعد ‌گروهی و سازمانی بر آنها نظارت می‌کند این مرزها که از ارزش‌ها برمی‌خیزد هنجارها را نشان می‌دهند و در نهایت به تفکّر و رفتار آدمی نظم می‌دهند و آن را هدایت می‌کنند.


افراد نیز براساس هدف‌ها و نیازها (فردی و اجتماعی) آگاهانه یا نا آگاهانه و در ارتباط با شرایط محیطی، عقاید رفتارها، نقش‌ها، وظائفی بر عهده می‌گیرند و با دنیای اطراف خود پیوندی نسبی دارند که خود یک حالت تعادلی را نشان می‌‌دهد.


اگر عاملی این نقش‌ها و رفتارها را طوری تغییر دهد که تعادل فردی و اجتماعی او رامتغیرسازد می‌گوئیم مشکلی بوجود آمده است.


مشکل:پدیده‌ای را گویند که بر کارکرد فردی- اجتماعی شخصی و بر کارکرد گروه و یا جامعه معیّن اثر می‌گذارد و یا از آن متأثر می‌شود.با توجه به تعاریف فوق نوجوانان معمولاً دارای مشکلات ویژه‌ای هستند که این نوع مشکلات با مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی تفاوت زیادی دارند بهمین جهت از دوران نوجوانی غالباً به عنوان دوره مشکل و نامتعادل و غیرقابل پیش‌بینی تعریف شده است. این تعریف می‌تواند دارای دو معنی باشد.


1- مطالعات علمی نشان می‌‌دهد که دوره نوجوانی دارای مشکلات بسیاری است که باید هم برای نوجوانان و هم برای گروه اجتماعی او حل و فصل شود تا نوجوان شاد و مطمئن به توانایی خود شود.


2- نوجوان برای معلمان، والدین و جامعه (بطور کلّی) مشکل آفرین است زیرا مشکلات نوجوان گسترده‌تر از مشکلات کودکان است و افراد بیشتری را متأثر می‌سازد.


از طرفی نوجوان برای خود نیز مشکل‌زا است زیرا در نقش جدید خود در زندگی کاملاً سازگاری نیافته و در نتیجه غالباً سردرگم ،نامطمئن ومضطرب است و اگر این مشکل با پشتوانه عاطفی و راهنمایی والدین و مربیان حل نشود چه بسا که فرد را در حالت انتقال از کودکی به نوجوانی متوقف کند و رشد شخصیّت فرد را مختل نماید.


به‌طور کلّی می‌توان مشکلات نوجوانی را به دو دسته تقسیم کرد:
الف: مشکلات کلّی که نوجوان از دوران کودکی خویش در رفع و حلّ آنها کوشش داشته ولی در حل آن کاملاً موفق نبوده است.


ب: مشکلات ویژه که قسمت عمده آنها در رابطه با مرحله رشد او کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد.


ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/2/5ساعت 11:44 عصر توسط آیناز آرمیون نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

 Design By : Pichak