روانشناس
کاربرد روانشناسی در زندگی روزمره آیا فکر میکنید که روانشناسی فقط به درد دانشجویان، استادان و درمانگران میخورد؟ اگر این گونه فکر میکنید بهتر است در آن تجدید نظر کنید زیرا روانشناسی، هم موضوعی نظری و هم کاربردی است و به شیوههای گوناگون میتواند مورد استفاده قرار گیرد. هر چند خواندن مطالب پژوهشی برای افراد عادی نسبتاً سنگین است امّا نتایج این پژوهشها و آزمایشها میتواند کاربرد مهمی در زندگی روزمره داشته باشد. آنچه در زیر آمده است، ?? کاربرد عملی روانشناسی در زندگی روزمره است. ?) پیدا کردن انگیزه بیشتر هدف شما چه ترک سیگار باشد، چه کاهش وزن و چه یادگیری یک زبان جدید، درسهایی از روانشناسی میتواند راهنمای شما در پیدا کردن انگیزه قویتر و بیشتر باشد. برای افزایش سطح انگیزشی خود برای انجام دادن یک کار، می توانید برخی از راهنمائیها و توصیههای زیر را که برگرفته از پژوهشهایی در روانشناسی شناختی و آموزشی هستند، به کار بندید: معرفی عناصر بدیع و تازه برای بالا نگاه داشتن میزان علاقهمندی خود. تغییر مسیر به منظور جلوگیری از خستگی و یکنواختی. یادگیری چیزی تازه بر پایه دانستههای موجود خود. قرار دادن هدفهای روشن که مستقیماً مربوط به آن کار باشند. پاداش دادن به خود برای خوب انجام دادن کار. ?) بهبود مهارتهای رهبری فرقی نمی کند که شما مدیر یک اداره باشید یا عضو داوطلب یک گروه، دارا بودن مهارتهای رهبری، به احتمال زیاد در مقطعی از زندگی به دردتان خواهد خورد. همه افراد به طور فطری چنین مهارتی را ندارند امّا چند راهنمایی ساده که از پژوهشهای روانشناسی به دست آمده میتواند مهارتهای رهبری را در شما بهبود بخشد. یکی از معروفترین مطالعات در این زمینه به ارائه نظریههای رهبری انجامیده است که ? سبک مختلف رهبری را مطرح میسازد. بر پایه یافتههای این مطالعه و پژوهشهای بعدی، یکی از روشهای زیر را میتوانید هنگامی که در موقعیت رهبری یک گروه قرارگرفتید به کار بندید: مسیر کلّی را مشخص کنید امّا به اعضای گروه اجازه دهید که عقایدشان را بیان کنند. درباره راهحلهای ممکن برای مساله با اعضای گروه صحبت کنید. تمرکز خود را بر انگیزش ایدهها قرار دهید و به نوآوری و خلاقیت افراد پاداش دهید. ?) بهبود ارتباطات فردی ارتباطات چیزی بسیار فراتر از چگونگی صحبتکردن یا نوشتن است. پژوهشها نشان دادهاند که علائم غیرشفاهی، بخش اعظمی از ارتباطات میان فردی ما را تشکیل میدهند. شما به منظور بهتر و موثرتر رساندن پیام خود، باید یاد بگیرید که چگونه از ارتباطات غیرشفاهی برای بیان مقصود خود استفاده کنید و نیز این گونه پیامهای غیرشفاهی را از کسانی که در پیرامونتان قرار دارند بگیرید. برخی راهبردهای کلیدی در زیر آورده شده است: استفاده از برخورد چشمی مناسب. توجه کردن به علائم غیرشفاهی در دیگران. یادگیری استفاده از لحن صدا برای تقویت پیام خود. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید مقاله راهنمای ارتباطات غیرشفاهی را بخوانید. ?) درک بهتر دیگران همانند ارتباطات غیرشفاهی، توانایی شما در درک هیجانات خود و دیگرانی که پیرامونتان قرار دارند، نقش مهمی در روابط و زندگی حرفهای شما بازی میکند. عبارت هوش هیجانی بیانگر قابلیت درک هیجانات خود و دیگران است. آزمون هوش هیجانی میتواند به شما در ارزیابی این توانایی خود کمک کند. به گفته دانیل گولمن، روانشناس، ضریب هوش هیجانی درواقع میتواند مهمتر از ضریب هوشی باشد (????). برای بالا بردن هوش هیجانی چکار باید کرد؟ برخی از راهبردهای زیر را میتوانید در نظر بگیرید: ارزیابی و برآورد دقیق واکنشهای هیجانی خود. ثبت تجربیات و هیجانات خود در دفتر خاطرات روزانه. سعی در دیدن وضعیتها و شرایط از دیدگاه یک فرد دیگر. ?) تصمیمگیری دقیقتر پژوهشها در روانشناسی شناختی، اطلاعات با ارزشی درباره تصمیمگیری فراهم آورده است. شما با به کاربستن این راهبردها در زندگی خود میتوانید یاد بگیرید که تصمیمهای عاقلانهتری اتخاذ کنید. دفعه بعد که با تصمیمگیری مهمی روبرو شدید سعی کنید از روشهای زیر استفاده کنید: از رویکرد «شش کلاه تفکّر» استفاده کنید. یعنی به وضعیت از شش نقطه نظر مختلف نگاه کنید: منطقی، هیجانی، شهودی، خلاقانه، مثبت و منفی. هزینهها و مزایای بالقوه یک تصمیم را در نظر بگیرید. به میزانِ برآورده شده نیازتان بر اثر یک تصمیم خاص امتیاز بدهید (روش تحلیل شبکهای) ?) تقویت حافظه آیا تا کنون این سوال برایتان پیش آمده است که چرا جزئیات دقیق حادثه ای که در دوران کودکی برایتان پیش آمده را به یاد میآورید امّا نام کسی که همین دیروز ملاقاتش کردید را فراموش کردهاید؟ پژوهشهایی که در زمینه چگونگی شکلگیری خاطرههای جدید در ذهن صورت گرفته و نیز پژوهشهایی درباره این که چرا فراموش میکنیم، یافتههایی را در پی داشته که مستقیماً قابل اعمال در زندگی روزمره است. برخی از روشهای افزایش قدرت حافظه عبارتند از: تمرکز بر روی اطلاعات. مرور آموختهها. کنار گذاشتن آنچه موجب حواسپرتی میشود. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، مقاله ?? راهنمایی موثر برای تقویت حافظه را بخوانید. ?) تصمیمگیری های مالی عاقلانهتر دانیل کانهمن، روانشناس و برنده جایزه نوبل، و آموس تِورسکی یک رشته مطالعات در مورد این که مردم به هنگام تصمیمگیری، چگونه عدم قطعیتها و ریسکها را مدیریت میکنند انجام دادهاند. پژوهشهای بعدی در این زمینه که «اقتصادِ رفتاری» نام گرفته به یافتههای مهمی منجر شده که قابل استفاده در تصمیمگیریهای مالی عاقلانهتر است. در یک مطالعه (????) کشف شد که کارگران با به کار بستن برخی از راهبردهای زیر میتوانند پسانداز خود را تا سه برابر افزایش دهند: تعلّل نکنید! از همین امروز پسانداز کردن را شروع کنید. متعهد شوید که بخشی از درآمدهایی که از این به بعد به دست میآورید را برای دوران بازنشستگی خود پسانداز کنید. از تعصبات شخصی که میتواند به تصمیمگیریهای نامناسب مالی منجر شود آگاه باشید. ?) گرفتن نمره بهتر دفعه بعد که خواستید از نمره امتحانتان شکایت کنید، این مطلب را در نظر بگیرید: پژوهشها نشان دادهاند که امتحان گرفتن به شما کمک میکند که آنچه آموختهاید را بهتر به خاطر بسپارید، حتی اگر در سوالات امتحان نیامده باشد (????). مطالعه دیگری نشان داده است که امتحان گرفتن مکرّر بهتر از مطالعه به شما در به خاطر سپردن مطالب کمک میکند (????). دانش آموزانی که به طور مکرّر از آنها امتحان گرفته شده بود قادر بودند ?? درصد از مطالب را به یاد آورند در حالی که آنهایی که فقط مطالعه کرده بودند ?? درصد مطالب را به یاد داشتند. چطور میتوانید از این یافتهها در زندگی خود استفاده کنید؟ به هنگام یادگیری اطلاعات تازه، از خود مرتباً امتحان بگیرید (خودآزمایی) تا آنچه فراگرفته اید در حافظهتان حک گردد. ?) بهبود کارآیی صدها کتاب و مقاله به ما روشهایی برای انجام کار بیشتر و موثرتر در یک روز را آموزش میدهند امّا پایه علمی و پژوهشی این توصیهها چیست؟ برای مثال، تا کنون چند بار شنیدهاید که انجام چند کار همزمان، میتواند کارایی و راندمان شما را افزایش دهد؟ در حالی که پژوهشها نشان دادهاند که سعی در انجام بیش از یک کار در یک زمان، به طور جدّی باعث کاهش سرعت، دقت و کارایی خواهد شد. بنابراین درسهایی که از روانشناسی برای بهبود کارایی خود میتوانید بگیرید عبارتند از: پرهیز از انجام چند کار به طور همزمان، به ویژه به هنگام انجام کارهای پیچیده یا خطرناک. تمرکز بر روی کاری که در دست دارید. کنار گذاشتن عواملی که موجب حواس پرتی می شود. ??) رعایت سلامتی روانشناسی میتواند به عنوان ابزار مفیدی برای بهبود سلامت کلّی نیز در نظر گرفته شود. روانشناسی از طریق تشویق به ورزش کردن و تغذیه بهتر و نیز درمان افسردگی واضطراب، راهبردهای موثری را برای سلامتی و شادی بیشتر در اختیار میگذارد. چند نمونه که میتوانید مستقیماً در زندگی خود به کار بندید عبارتند از: مطالعات نشان دادهاند که هم نورخورشید و هم نور غیرطبیعی، نشانههای اختلال عاطفی فصلی را کاهش میدهند. پژوهشها نشان دادهاند که ورزش میتواند درمان موثری برای افسردگی و سایر اختلالات ذهنی باشد. مطالعات نشان دادهاند که کمک به مردم در درک خطرات رفتارهای ناسالم میتواند به انتخاب های سالمتری منجر گردد. وجود اختلاف میان دو فردی که با هم زندگی می کنند امری طبیعی است. چون هر چه افراد باهم تفاهم و همفکری داشته باشند، باز هم اموری وجود دارد که طرز فکر افراد در آن موارد خاص باهم متفاوت خواهد بود. اما از آنجا که هر مشکلی راه حل مخصوص به خود را دارد، رفتن ها و شیوههای خاصی وجود دارند که با بهره گرفتن از این روشها میتوان اختلافات را به حداقل کاهش داد. آموزش برخورد با صرع کودکان آیا کودک سالاری مهرورزی است؟ نسل لوس و هیجان طلب در راه است. این ها پرتوقع ، خودخواه و کم تحمل اند و در نخستین گام حق پدر و مادر را ضایع می کنند و پس از ورود به تمام عرصه های اجتماعی به تضییع حقوق دیگران پرداخته و با ترویج رفتارهای خاص، لطمات سنگین بر جامعه وارد می کنند.اینها نسل خیلی عجیب و غریبی نیستند. اینها محصول کارخانه فرزند سالاری اند که هم اینک نخستین فرآورده های آزمایشی اش را دوروبرمان می بینیم. اگر چه برخی از کارشناسان فرزند سالاری را لزوماً عنوان پدیده ای ضایع کننده نمی شناسند اما این شیوه تعامل در خانواده را نشانه ارزش نهادن به نسل نو می دانند و آن را ارج می دهند.ادامه مطلب... خشونت و ویژگیهای جسمی - روانی
امروزه شاید اطلاعات و آنچه رسانههای همگانی در زمینههای مختلف اجتماعی و سیاسی عرضه میدارند از جمله گرانبهاترین موضوع در جوامع انسانی باشد .برخی نظریهپردازان ارتباطات بر این اعتقادند که اهمیت این امر تا به آنجاست که امروزه اختیار جهان تنها در دست کسی است که نفوذ قابل ملاحظهای بر رسانهها دارد.از این رو هر کشور به فراخور و ظرفیت رسانههای گروهی خود سعی دارد همه چیز را از این طریق و به شیوهی دلخواه و متناسب با آمال و آرزوهای خود منعکس و اداره نماید .در عصری که فرا ارتباطات نامیده میشود و زندگی روزمره مردم با تمام وجود متأثر از چنین پارادیمی است ، به سختی میتوان منکر متغیری چنین قدرتمند در عرصهی زندگی بشر گردید .
بیتوجهی به این مهم میتواند جوامع را در معرض رکود و عقبماندگی جدی قرار دهد ، به گونهای که حتی بسیاری از صاحبنظران تحولات اجتماعی قائل به تغییرات بسیار جدی و بنیادین در عرصهی زندگی اجتماعی بشر و فرهنگ جوامع در آیندهای نه چندان دور میباشند .در این میان رسانهها به عنوان یکی از مهمترین نمادهای این تحول عظیم در عرصهی زندگی بشر رفته رفته نقش و جایگاهی استراتژیک و پیچیده به خود گرفته و به عنوان عاملی سرنوشت ساز و تعیین کننده در انتخاب انسان امروز مطرح شدهاند .
با تمام تعاریف و الزامات شمرده شده نباید زوایای منفی ناهنجار و مشکلساز آن را نیز از نظر پنهان کرد ، چرا که غفلت از آن میتواند سبب تغییرات ناخواسته و حتی تهدیدکنندهای بر ارزشها و فرهنگ جوامع گردد .
- امروزه رسانههای جمعی یکی از پیچیدهترین عناصر قابل طرح در انحرافات اجتماعی هستند .
دقیقتر آن که فرهنگ سنتی اکثر جوامع دستخوش تغییر و تحول شده و همه تا حدودی متأثر از آنچه فرهنگ واحد جهانی نام گرفته است ، شدهاند . بدون تردید رسانههای قدرتمند و فعال در جهان تمام سعی و تلاش خود را جهت مسخ فرهنگ جهانیان و دیکته نمودن الگوها و هنجارهای مورد نظرشان به کار گرفتهاند .
تکنولوژیهای جدید نظرات سلطهی فرهنگی را افزایش میدهد و با مظاهر فریبندهی خود جوامع تحت سلطه را مدهوش فرهنگ مبتذلشان میکنند که این امر ناشی از سرمایهگذاری بسیار و برنامهریزی دقیق آنان در جهت بیهویت کردن کشورهای تحت سلطه است . وسایل ارتباط جمعی در ذهن و فکر مردم عقاید ، ارزشها و هنجارهای خاصی را توسعه داده یا تثبیت میکنند .
رسانههای جمعی معمولاً ارزشهای کلان جامعه و جنبههای هنری خردهفرهنگها را به مردم عرضه میدارند .
مثلاً در بسیاری از فیلمها و همچنین تلویزیون تأکید بر ارزشهای کلانی چون میهن پرستی و مسایل دینی فراوان دیده میشود .
معتاد شدن به معنی عام کلمه از اثرات منفی این پدیده است به خصوص این امر در کودکان بیشتر دیده می شود.
کودک چنان به برنامههای مورد علاقهی خود گرایش پیدا میکند که ضروریترین امور زندگی و تعامل اجتماعی را از یاد میبرد .
بر عکس هر گاه وسایل ارتباط جمعی یک سویه قابل انتظار است در حالی که بسیاری از بزرگسالان به مکانیزمهای دفاعی خاص خود مجهز شدهاند ، اما این موضوع در مورد کودکان مصداق کمتری دارد چرا که هنوز ذهن کودک رموز تحلیل عقاید و سنجش و سپس پذیرش یا طرد منطقی آن را درک نکرده است ، از این رو وقتی کودکان بدون هیچ پناه و یا حفاظ در برابر وسایل ارتباط جمعی قرار میگیرند ، سخت تأثیر پذیر شده و ناچار به سختی آسیبپذیر خواهند شد .
تلویزیون به مثابهی رسانهای همهگیر و پرنفوذ تأثیری فراتر و بیشتر از سایر رسانههای موجود دارد . نظر به این که معمولاً تصویر بیش از نوشته یا سخن انسان را متأثر میسازد ، بیشتر بررسیهای مرتبط با تأثیر وسایل ارتباط جمعی در رفتارهای انحرافی به سینما ، تلویزیون و احتمالاً نوارهای مصور اختصاص یافته است .
با این وجود مرور برخی از تحقیقات و یافتههای پژوهشی نشان میدهد که تلویزیون در قالب موارد تأثیر قابل ملاحظهای در افزایش خشونت یا تحمیل عقاید و تغییر افکار ندارد.
شاید مشکل در این قبیل پژوهشها بدین سبب باشد که هیچگاه نمیتوان تأثیر تلویزیون را از متغیرهای دیگری مانند پایگاه اجتماعی ، ساخت خانوادهها ، جنس ، سن ، تحصیلات و ساخت روانی فرد جدا کرد و دربارهی آن به داوری نشست .
بیمناسبت نیست که در این مجال و به اختصار به توضیح دو نظریه در این زمینه اشاره کنیم .
در نظریهی نخست مدافعان آن معتقد به تأثیر « روان پالایی » برنامههای تلویزیونی هستند و در دیدگاه دوم مدافعان قائل به فرضیه تأثیر « تقلیدی » بودن آنند .اگر چه برای اثبات هر دو دیدگاه شواهدی در دست است ، ولی نظریهی دوم طرفداران بیشتری دارد . این نظریه بر یافتههای زیر متکی است :
الف ) برخی مطالعات نشان دهندهی رفتارهای تقلیدی برگرفته شده از نمایش و مشاهدهی برخی از تولیدات تلویزیونی در مخاطبان است .
ب ) آزمایشهایی که نشان میدهد تماشای خشونت در برنامههای تلویزیونی موجب افزایش رفتار خشونتآمیز نوجوانان و جوانان میشود .
حضور پدیدههای قدرتمندی در مسیر زندگی تکاملی انسان چون مدرسه، اشتغال، ازدواج و غیره موجب تغییرات بنیادینی در زندگی بشر و وضع نظم و شرایطی نوین میگردد .
در این میان رسانههای گروهی از آن جمله متغییرهای کار آمد و مؤثری محسوب میشوند که عادات و رسوم سابق را تغییر داده ، وضع فرهنگ و رویههای جدیدی میشود .
تأثیر رادیو، تلویزیون، جراید ماهواره، اینترنت و ... بر زندگی افراد سبب شده است تا افراد در شرایطی جدید و قهری برنامهی خود را متناسب و همسو با آنها تغییر دهند.
به عنوان نمونه معمولا اعضای خانواده برنامهی کار و زندگی خود را طوری تعیین میکنند که بتوانند به موقع از تماشای برخی از برنامهها بهرهمند شوند .
قطعا تأثیر رسانههای متنوع و متعدد برحسب محیط و برداشت تماشاگران مختلف جامعه فرق میکند و گروههای تحصیل کرده با دارا بودن معلومات کافی و آگاهی وسیع میتوانند مسایل را از ابعاد مختلف شناسایی و بررسی نموده و دربارهی آنها به قضاوت نشسته و داوری نمایند .
لیکن گروههای کم سواد و ناآگاه، به واسطهی محدودیت اطلاعات و درک ناکافی در موارد زیادی قادر به تجزیه و تحلیل دادههای دریافتی نبوده و به ناچار یا آنها را میپذیرند و یا این که خود را نسبت بدانها بیگانه احساس کرده و از اظهار نظر خودداری میکنند.
اما آن چه مسلم است، رسانهها به شیوههای متفاوتی با جرم و خشونت ارتباط دارند , در میان رسانههای جمعی، فیلمهای سینمایی به عنوان یک عامل مؤثر در انحراف و بزهکاری جوانان سابقهی قدیمتری دارند .
نمایش اعمال خشونتبار، کشتار، جنایت و نیز صحنههای هیجانانگیز در فزونی و تشدید اعمال انحرافی و بزه اثر بسزایی دارد.
نقش فیلمها در بزهکاری و جرم و جنابت از این امر ناشی میشود که آنها صحنههای پرخاشگرانه مانند تندخویی، بیرحمی، آدمکشی و دعوا را با تمام فنون و به کارگیری آخرین و پیچیدهترین شگردهای سینمایی ناشی از فنآوری روز در این حوزه به نمایش میگذارند .
چیزی که امروز به نظر میرسد ، در بخش قابل توجهی از فیلمها و سریالهای پخش شده از رسانهی تصویری ملی ما دیده میشود .
تحقیقات نشان میدهد که تعداد زیادی از بزهکاران در مقایسه با افراد عادی به دیدن فیلمهای سینمایی خشونتبار و جنایی و از این قبیل دلبستگی بیشتری داشتهاند ، امابه طور کلی نتایج پژوهشگران در مورد اثرات رسانههای تصویری و جرم در چند محور مشترک است :
1 ـ کج روان بیشتر از سایرین داوطلب تماشای صحنههای خشونتآمیز هم در تلویزیون و هم در سینما و در داستانهای جنایی و خیالی هستند .
2 ـ مشاهده شده است که بعضاً سینما و تلویزیون به مثابهی یک ابزار فرار از واقعیت انتخاب شده است .
3 ـ با وجود آن که برخی از روانشناسان و جامعهشناسان به نقش درمانی روانی اجتماعی رسانهها نیز توجه میکنند و بر این عقیدهاند که مطبوعات ، رادیو و تلویزیون و سینما با انتشار اخبار و داستانهای جنایی و پلیسی بسیاری از بیماران روانی را که عقدههای سرکوب شده و تمایلات خشونتآمیز و ناخودآگاه دارند ، درمان میکنند ، اما نباید این واقعیت را فراموش کرد که مضامین متضمن قتل ، جنایت ، خشونت و رفتارهای هنجارشکن و مغایر با قانون و قوانین هر جامعه در قالب هر یک از اشکال فیلم ، صوت ، نوشته ، گزارش ، تبلیغ و ... ممکن است روحیهی هنجارشکنی ، قانون گریزی ، ماجرا جویی و خشونت و ... را در بینندگان تحریک و آنها را به سوی عوامل ضد اجتماعی و مخرب و هنجار شکن سوق دهد .
این موضوع به خصوص در مورد نوجوانان و جوانان از اهمیتی دوچندان برخوردار است .
از طرفی بررسی رابطه بین جرم و رسانههای گروهی بینهایت پیچیده است ، زیرا که جرم و بزه با پدیدهها و نیروهای اجتماعی تاریخی گستردهای محاط میشوند و رسانهها تنها جزئی از نظام اطلاعاتی نمادین گستردهای هستند که شناخت اجتماعی دربارهی جهان را به وجود آورده و توزیع مینمایند .
رسانهها به شیوههای مختلف که معمولاً در بحثهای همگانی در نظر گرفته میشود ، همانند اثرات آنها بر سیاستهای همگانی و نگرشهای اجتماعی کلی دربارهی خشونت با جرم مرتبط میشود . افزون بر پیچیدگیهای ارتباط رسانهای سرچشمههای متعدد دیگری وجود دارد که یا با ارتباط متقابل با رسانهها یا به تنهایی باعث به وجود آمدن جرم میشوند.
این سرچشمهها از ویژگیهای فردی تا جنبههای تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... را در بر میگیرد .
اهمیت عاملهای غیررسانهای همانند شرایط خانوادگی ، ویژگیهای ژنتیکی و روانشناختی فردی ، ساختار اجتماعی ، روابط نژادی و شرایط اقتصادی در به وجود آمدن جرم عموماً شناخته شدهاند ، لذا به نظر میرسد بهتر آن باشد که نقش رسانهها را در شکلگیری جرم و بزهکاری در جوامع توأم با سایر عوامل موجدهی جرم و بزهکاری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد .
البته این بدان معنا نیز نخواهد بود که یا نقشی برای رسانهها در شکلگیری انحرافات اجتماعی قائل نباشیم ، یا نقش و تأثیر آن را کماهمیت بدانیم ، بلکه قصد آن است که بر این نکته تأکید شود که باید ریشهی جرم و انحراف را در بستری متشکل از متغیرهای متعددی جستجو کرد که هر یک سهم و جایگاه خود را در شکلگیری آن دارا میباشند .
در این رابطه ( یعنی رسانهها و جرم ) دو دیدگاه مشهور وجود دارد که بیان آنها نشاندهنده دو نظر کاملاً متمایز از یکدیگر است .
پیروان دیدگاه اول معتقدند که رسانهها نه تنها عامل به وجود آوردن جرم در جامعهاند که نقش غیر قابل انکاری در پیچیده شدن جرایم و سازمان دهندگی آن دارند .
دیدگاه دوم مطرح میکند که رسانهها هیچ گونه اثری بر شکلگیری جرم ندارند و یا اثرات بسیار محدودی دارند .
اعتبار نسبی این دو دیدگاه متضاد یعنی محوری بودن رسانهها و بیاهمیتی رسانهها به نوعی سبب آشفتگی در تحلیل صاحبنظران این حوزه شده است و این همان نکتهای است قبلاً به آن اشاره شد که نباید نگاهی مطلق و یک سویه در تحلیل رابطهی جرم و رسانه داشت، بلکه باید پذیرفت که تحلیل این رابطه در جایی بین این دو بینهایت ( دو نظریهی مطرح شده اخیر ) قرار دارد .
پژوهش در زمینهی جرم مقلدانه مدرک و شواهد مختصری از اثر جرمزایی رسانهها به دست میدهد .
رسانهها به تنهایی نمیتوانند یک فرد تابع قانون را به یک مجرم تبدیل کنند و شایسته نیست علت جرم را به تنهایی متوجه رسانهها کرد ، شاید به همین خاطر باشد که راهبردهای انتخاب شده متکی بر این نظریه تاکنون اثر چندانی در کنترل انحرافات اجتماعی نداشته است.
به نظر میرسد این استدلال نیز واجد دلایل و مستندات قوی و محکمی نیست که نشان دهد رسانه نقش چندانی بر شکلگیری انحرافات اجتماعی ندارند . به رغم این دو گرایش خوشبینانه و بدبینانه باید یادآور شد که رادیو ، تلویزیون ، فیلمهای سینمایی ، مطبوعات و سایر ابزارهای اطلاعرسانی خود وسیلهی تعیینکنندهای که موجد جرم باشند ، محسوب نمیشوند ، بلکه ابزاری هستند که میتوانند به شکل دلخواه مورد بهرهبرداری قرار گیرند .
در پایان باید افزود که رسانههای جمعی نیز مانند بسیاری از یافتهها و ساختههای انسانی در آن واحد میتوانند مفید یا مضر باشند, همانطور که از انرژی هستهای میتوان در مقاصد صلحآمیز و یا به منظور جنگافروزی سود جست ، از رسانههای جمعی نیز میشود استفاده و بهرهای دو سویه برد . بنابراین پر واضح است که این انسانها هستند که کاربرد و استفاده از این ابزار را به خوبی یا بدی رقم میزنند و باز انسانها هستند که مفاهیم نیکی و بدی را به محتوای برنامههای منتشر شده نسبت میدهند .
برگرفته از مقاله دکتر بابایی: دفتر پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه به نقل از ماهنامه الکترونیکی پژواک © کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.)
از «نهاد خانواده» و مقدس بودن تشکیل آن و کمک به برپایی این «خیمه عفاف» گفتیم، و از اینکه قانون زوجیت عمومی و کشش متقابل، به برپایی این خیمه کمک می کند و اگر تدبیر نباشد، این کشش به تنش می انجامد. نیز گفته شد که «ازدواج»، سازنده و رشددهنده است و روح تعاون و احساس مسؤولیت را برمی انگیزد و وعده الهی هم به «توسعه رزق» برای اقدام کنندگان به ازدواج، این «سنت نبوی» یادآوری شد.
معیارگرایی
چنین نیست که هر کس ازدواج کرد، سعادتمند شد. چنین هم نیست که هر کس همسری برگزید، می تواند او را به سعادت و خوشبختی برساند. دلیل آن هم وجود آتشهای اختلاف و زبانه های کینه و کدورت در خانواده های بسیاری است که گاهی هم پایشان به شکایت و دادگاه و پرونده و ... کشیده می شود.
مهمتر از «تشکیل خانواده»، داشتن خانواده ای سالم، استوار، پاک و عاطفی و داشتن همسری همدل و همزبان و همراه و همدرد است. خانواده هایی که پس از تشکیل، خیلی زود از هم می پاشد و طوفان اختلاف، ریشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو می ریزد، یا از همان آغاز، میان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف، «مسأله» بوده است، یا در اثر لجاجتها، خودخواهیها، نبودن روحیه گذشت و ایثار و نادیده گرفتن خطاهای کوچک و ضعفهای ناچیز، «مسایلی» بروز می کند و رفته رفته بزرگ می شود و «مشکلات»، عرصه را بر «زندگی» تنگ می سازد. اگر از آغاز، بنای ازدواج، سالم نهاده شده باشد، این گونه بحرانها یا هرگز یا دیر به سراغ خانه می آید.
هسته اولیه یک خانواده سالم و مطلوب، از همان آغاز ازدواج، از هنگام خواستگاری و وصلت با خانواده دیگر شکل می گیرد و ریشه آن، شناختن و داشتن «معیارهای مکتبی» در انتخاب همسر است.
کسی که در ازدواج، تنها به «زیبایی»، یا «ثروت» یا «شهرت» توجه کند و از اصالت خانوادگی و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمینی وجود دارد که خانواده ای محکم، استوار و پابرجا پدید آید و این کانون، پایگاه صفا و محبت شود؟!
همسر ایده آل کیست؟ خصوصیات یک زن یا شوهر خوب کدام است و با کدام «معیار»، باید سراغ انتخاب شریک زندگی رفت، یا به درخواست یک خواستگار برای ازدواج، «آری» گفت؟ و این آری گفتن، که گاهی بلکه اغلب، یک زندگی مادام العمر را بر دوش انسان می گذارد، باید با در نظر گرفته چه ویژگیهایی باشد؟
نجابت و دیانت
وصلت با خانواده هایی که نجیب و شریف اند، پسندیده تر است. تدیّن و تقوا، ملاک دیگری در همسرگزینی است. ارزش و اعتبار یک مسلمان در دیدگاه مکتب، به «دین» او است. پس ملاک قرار دادنِ دینداری در ازدواج، نشانه اصول گرایی و مکتبی اندیشیدن و مکتبی عمل کردن است.
اگر کسی مسلمان و مؤمن است و در ازدواج، دنبال همتا، هم شأن و «کُفو» می گردد، لابد می داند که مسلمانی و ایمان، رمز و نشانه آن همتایی است و مؤمن، کفو مؤمن است و زنان پاک و عفیف، لایق مردانِ باتقوا و پاکند (و الطیّباتُ لِلطیّبین)1 و در آیات قرآن، ازدواج با مشرک و کافر نهی شده است، چرا که همتای مؤمن نیست.2
امام صادق(ع) فرمود:
«اَلکُفْوُ اَنْ یَکونَ عَفیفا و عِنْدَهُ یَسارٌ»؛3
کفو و همتا در همسری آن است که پاکدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگی را تأمین کند).
پس معیار در «آری» گفتن به همسر آینده یا خواستگاری کردن از یک دختر، آن است که هم «عفاف» داشته باشد، هم
روابط مناسب عاطفی زن و شوهر با یکدیگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظایف متقابل، عامل دیگری برای سلامت خانواده است.
«قدرت مالی». در برخی احادیث، دین و امانت مطرح شده است، در روایتی «دین و اخلاق» معیار قرار گرفته است و بی اعتنایی به این معیارها فسادآفرین دانسته شده است.
رسول خدا(ص) فرمود:
«اِذا جاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلقَهُ و دینَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الارض و فَسادٌ کبیرٌ»؛1
هر گاه کسی سراغ شما آمد که «اخلاق» و «دیانت» او را می پسندید، پس با او ازدواج کنید و گرنه در زمین فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پدید خواهد آمد.
گرچه «زیبایی و جمال» را به عنوان یک معیار و ارزش می توان حساب کرد، اما در صورتی که با تقوا، عفاف و پاکی در تعارض قرار نگیرد. کسی که در ازدواج، تنها به «زیبایی»، یا «ثروت» یا «شهرت» توجه کند و از اصالت خانوادگی و تربیت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضمینی وجود دارد که خانواده ای محکم، استوار و پابرجا پدید آید و این کانون، پایگاه صفا و محبت شود؟!
سنتهای دینی و ملی را نباید نادیده گرفت. فرهنگ خودی ما به اصول خوبی آمیخته و بر آنها استوار است، اگر آن را در مقابل فرهنگ بیگانه، به دیده حقارت ننگریم و کنار نگذاریم. در یک خانواده، هر چه نجابت و اصالت و حیا و عفت بیشتر باشد و هر چه معیارهای مکتبی بیشتر حاکم و سرنوشت ساز و تأثیرگذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نیز، مستحکم تر و بادوام تر خواهد بود.
سستی بنیان خانواده ها را بیشتر در میان کسانی می توان دید که به اصول مکتبی و ارزشهای فرهنگ خودی بی اعتنا و از آنها بیگانه یا گریزان اند.
همسر نمونه
برای خیلی ها این سؤال که «همسر نمونه کیست؟ زن یا شوهر ایده آل و
مطلوب، چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» از سؤالات اساسی در گزینش همسر است. نه تنها در گام نخست و آغاز کار، حتی در مورد کسانی هم که ازدواج کرده اند و مدتی از پی نهادن این بنا و بر پا ساختن این خیمه گذشته و صاحب فرزند نیز شده اند، آشنایی با این «شاخص»ها و «معیار»ها، مناسب و مفید است، زیرا با عینیت بخشیدن به آنها در زندگی مشترک، می توانند به سلامت و استحکام بنیان خانواده خویش، کمک کنند.
پیش از آنکه به خصوصیات مثبت و ارزشی همسر اشاره شود، بد نیست که با چهره منفی و نکوهیده همسرِ ناشایست هم آشنا شویم و خانواده های «مسأله دار» را بشناسیم. در این زمینه روایات بسیار است و در این احادیث، از ازدواج با فاسق، بداخلاق، شراب خوار، عقیم، احمق و سفیه،
مجنون، و دختری که در خانواده بد رشد و نموّ یافته است، نهی شده است. از جمله این حدیث مشهور است که رسول خدا(ص) فرمود: از ازدواج با «خضراء دِمَنْ» بپرهیزید. پرسیدند: یا رسول اللّه ، مقصود از خضراء دمن (سبزه روییده در مزبله) چیست؟ فرمود: «المَرأةُ الْحَسْناءُ فی مَنْبَتِ السّوء».1 یعنی زن زیبارویی که در خانواده ای پست و فرومایه، به بار آمده باشد.
همچنین از زنانِ نازا، آلوده، لجباز، نافرمان، حقیر و پست در نظر فامیل خود، سرکش در برابر شوهر، رام و تسلیم در مقابل دیگران، ناموافق با شوهر، کینه توز، فخرفروش، بی پروا از کار زشت و ... در روایات نکوهش شده و از این گونه زنان به عنوان «شِرار النساء» یاد شده است.
در مقابل، به ازدواج با دوشیزگان، زیبارویان، فرزندآوران، عفیفان و نجیبان، صاحبان اخلاق نیکو، دیندار و امین، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروی همسر و ... تشویق و ستایش شده است.
از پیامبر اکرم(ص) روایت است: از جمله عواملی که موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان می شوند آن است که همسری داشته باشد که هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غایب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستوری داد، اطاعت کند.2
و در روایت دیگر چنین است: هیچ مرد مسلمانی پس از اسلام، بهره ای بیشتر از این نبرده است که همسری مسلمان داشته باشد که اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت کند و هر گاه از همسرش غایب باشد، وی نسبت به خودش و مالِ شوهرش، نگهبان و امین باشد.3
و رسول خدا(ص) فرمود: «مِنْ سعادَةِ المرء الزّوجة الصالحه»؛4
همسر صالح و شایسته، از جمله عوامل خوشبختی مرد است.
رهنمود این احادیث، عبارت از این است که از معیارهای همسر خوب، «حفظ عفاف»، «مراعات حقوق همسر» و «صیانت از مال و آبرو» است. همین عوامل و مراعات این نکات، از سوی دیگر به قوام و استحکام بنیاد خانواده کمک می کند. روابط مناسب عاطفی زن و شوهر با یکدیگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظایف متقابل، عامل دیگری برای سلامت خانواده است.
آتش اختلاف
به کار بستن معیارهای مکتب، به انس و الفت خانواده می انجامد و بی توجهی به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است سعدی گفته است: «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.»5 و چه مصیبتی سخت تر و تلخ تر از بروز اختلاف در یک خانه و خانواده؟
صفای زندگی، نعمت بزرگی است که برخورداران از آن باید پیوسته شکرگزار آن باشند و قدر و قیمت خانه بی اختلاف و نزاع را بدانند. چنین محیطهای گرمی، بهشتی
صفای زندگی، نعمت بزرگی است که برخورداران از آن باید
پیوسته شکرگزار آن باشند و قدر و قیمت خانه بی اختلاف و نزاع را بدانند. چنین محیطهای گرمی، بهشتی دنیوی برای فرزندان نیز خواهد بود و طعم شیرین زندگی را به آنان خواهد چشاند.
دنیوی برای فرزندان نیز خواهد بود و طعم شیرین زندگی را به آنان خواهد چشاند.
البته گاهی برخی بگو مگوها در حدّ بیان دیدگاهها و انتقال سلیقه ها به طرف مقابل لازم است، تا دو همسر که شریک زندگی یکدیگرند، از نظرات، خواسته ها، توقعات و کاستیها و حتی انتقادها و عیوب خویش آگاه شوند و عقده ای در دل نماند و «انتقاد حضوری» به «غیبت و بدگویی پشت سر» نیانجامد. اما تا حدی که صمیمیت زندگی مشترک و آرامش کانون خانه را بر هم نزند و برای خود زوجین، کینه نیافریند و کودکان را هم که شاهد این گونه مشاجرات یا بحثهای «درون خانگی» می شوند، به نگرانی و اضطراب و آشفتگی فکری و روحی نکشاند.
اگر زوجین، اهل منطق باشند و حرفهای خود را مستدلّ و در فضایی دور از تعصب و لجاجت و پرخاش برای هم بگویند و موضوعاتی را که سبب بروز ناسازگاری شده و بحران آفریده است، ریز و مشخص کنند و برای حلّ آن همفکری جدّی داشته باشند، مطمئنا هیچ خطری خانواده را تهدید نمی کند.
بسیاری از اختلافها، ریشه در «سوء تفاهم» و «بدفهمی» از حرف و عمل طرف مقابل دارد. گفتگوی منصفانه می تواند آشتی آور باشد. نحوه برخورد با یک مشاجره خانوادگی، هم می تواند آمیخته به صحبتی منطقی و معقول باشد و آن مسایل را روشن سازد و گره ها را بگشاید، هم می تواند آن را به یک بحران و مشکله لاینحل تبدیل سازد. اینکه گفته اند: «گِرهی را که با دست باز می شود، با دندان باز نمی کنند» اشاره به همین گونه راه حلهای صحیح و منطقی برای معضلات خانوادگی و رفتاری و ارتباطی هم می تواند باشد.
گفتگوها و نزاعهای لفظی، آسمان خانه و خانواده را ابری و بغض آلود می کند. نباید
گذاشت این وضعیت ادامه یابد و ریشه بدواند. حرفهای پشت سر و پیش این و آن، اوضاع را بحرانی تر می سازد و «پرنده آشتی» را از بام و در آن خانه دورتر می کند. تا می توان در خانه به درمان پرداخت، چرا باید به بیرون کشیده شود؟ و تا می توان خود به خاموش کردن شعله اقدام کرد، چرا باید دامنه شعله را گسترده تر ساخت؟
صحبت رویاروی و بی واسطه، خیلی کارسازتر از آن است که پای بیگانگان و حتی اقوام نزدیک که اغلب، کاری هم از آنان در رفع اختلاف ساخته نیست، به میان کشیده شود. زیرا خطر رسوایی و بی آبرویی و عمیق تر شدن اختلاف، بیشتر می شود.
اگر قرآن کریم، فرمان می دهد که خود و خانواده خود را از آتش حفظ کنید: «قُو اَنْفُسَکم وَ اهلیکُمْ نارا»1، هم حفاظت از آتش دوزخ به وسیله پرهیز از مفاسد و گناهان است، هم اگر بروز اختلاف در یک خانواده را شعله ای هستی سوز بدانیم ـ که هست ـ باید با رفتار سنجیده و صحیح، خود و خانواده را از سوختن در این آتش نیز نگه داشت.
نعمت «خانواده بی اختلاف» را قدر بدانیم و اگر این شعله در بساط و کانون زندگی ما در افتاده است، هر چه سریعتر آن را با تدبیر و حکمت، با تصحیح رفتار، با گفتگوی منطقی، با ریشه یابی و درمان فوری، خاموش کنیم، پیش از آنکه ما و فرزندانمان را خاکسترنشین کند.
راستی که همسر صالح، نجیب، باتقوا و عفاف، هدیه ای از سوی خداوند است و خوشا آنان که از این موهبت برخوردارند.
________________________________________
1 ـ همان، ص373.
1 ـ تحریم، آیه 6.
1 ـ همان، ص232.
1 ـ نور، آیه 26.
2 ـ ر.ک: بقره، آیه 221.
2 ـ وسائل الشیعه، ج14، ص22.
3 ـ همان، ص23.
3 ـ بحارالانوار، ج100، ص372.
4 ـ همان.
5 ـ گلستان سعدی، باب هشتم.
منابع:
بحارالانوار,jeld=100,safhe=372
وسائل الشیعه,jeld=14,safhe=22
گلستان سعدی
1ـ انتخاب خوب برای مردم
اصلی ترین و محوری ترین راهکار در زمینه جلب اعتماد دیگران، این است که انسان در برخورد با دیگران، خود را محور قرار دهد و هر انتظاری که از دیگران دارد، همین انتظار را حق دیگران از خود بداند. هر چه برایش دوست داشتنی است و می پسندد که مردم در برخورد گفتاری یا رفتاری با او چنین باشند، همین انتخاب را برای مردم داشته باشد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) این اصل را این گونه تبیین فرموده است:
«نیک کردار باش و از کار بد بپرهیز و بنگر که دوست داری دیگران درباره ات چه بگویند ـ هنگامی که از مجلس آنان برمی خیزی و از جمعشان خارج می شوی ـ همان طور رفتار کن و از آنچه نمی خواهی درباره ات بگویند، بر کنار باش». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 3)
انتخاب خوب برای مردم، از عواملی است که در جلب خوش بینی و اعتماد مردم مؤثر است. به این سخن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بنگرید:
«آنچه برای خود می خواهی، برای مردم بخواه تا مؤمن باشی و با هسایگانت نیکی کن تا مسلمان باشی». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 75)
این انتخاب خوب برای مردم، معیار عدالت انسان معرفی شده است و او را به رتبه عادل ترین افراد ارتقا می دهد. رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«عادل ترین مردم آن است که برای مردم بپسندد آنچه را برای خود می پسندد و برای آن ها روا ندارد آنچه را برای خود روا نمی دارد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 340)
ارزشمندی ا ین انتخاب خوب برای مردم، آن چنان است که رسول گرامی آن را افضل الایمان ـ برترین ایمان ـ معرفی کرده است:
«برترین ایمان آن است که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری و مردم آن چیزی را دوست بداری که برای خودت دوست می داری و برای آنان ناخوشایند داری آنچه را برای خود ناخوشایند می داری و این که سخن نیک بگویی یا خاموش بمانی». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 392)
در گفتاری دیگر این گونه می فرماید:
«هر چه به خود نمی پسندی، برای غیر خودت مپسند و آنچه برای خود دوست داری، برای برادرت دوست بدار». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2700)
2ـ اصلاح میان مردم
راهکار دیگر برای جلب اعتماد مردم، مسئله اصلاح میان آن هاست. این موضوع، آن چنان با اهمیت و ارزش است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را این گونه معرفی کرده است:
«بهترین صدقه آن است که میان دو نفر را اصلاح دهی». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 407)
و در کلامی دیگر می فرماید:
«آیا می خواهید شما را از چیزی که بهتر از روزه و نماز و صدقه است آگاه کنم؟ آن چیز اصلاح میان دیگران است؛ زیرا فساد و تباهی میان افراد مایه هلاکت و ویرانگری است». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 458)
بر اصلاح میان مردم، آن چنان تأکید شده که گاهی با دورغ گفتن باید به آن دست یافت. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«میان مردم اصلاح کن اگر چه با دروغ باشد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 318)
اگر دیگران متوجه بشوند که انسان جز اصلاح قصد دیگری ندارد، به او اعتماد کامل پیدا می کنند و اطمینان دارند که دروغ گفتن او نیز به منظور اصلاح است. حتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این گونه دروغی را دروغ نمی داند؛ زیرا سخنی که به قصد اصلاح دیگران باشد، هر چند به ظاهر دروغ است؛ چون هدف مهمی دارد، نام دروغ واقعی بر آن نهاده نمی شود. رسول گرامی اسلام می فرماید:
«هر کس میان دو تن سخنی گوید که اصلاحشان دهد ـ هر چند غیر واقعی باشد ـ دروغ نگفته است». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2281)
در گفتاری دیگر می فرمایند:
«هر کس میان دو تن اصلاح دهد و خیری گوید یا خیری نسبت دهد، دروغ گو نیست». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2395)
3ـ آسان گرفتن بر مردم
راهکار دیگر جلب اعتماد دیگران، آسان گرفتن در برخوردها و روابط متقابل است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدیثی می فرماید:
«ببخش و تنگ مگیر که بر تو تنگ گیرند». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 346)
پرهیز از تنگ نظری و آسان گرفتن در معاملات و روابط اقتصادی با دیگران آن چنان ارزشمند است که از عوامل دست یابی به محبوبیت الهی معرفی شده است. به این حدیث بنگرید:
«خداوند بنده ای را که به هنگام خرید و هنگام فروش به هنگام پرداخت و هنگام دریافت سهل انگار است دوست دارد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 1655)
حتی در معاملات تأکید بر این است که نخستین پیشنهاد پذیرفته شود و از سختی گیری پرهیز شود؛ زیرا سود همراه تساهل و آسان گیری است. تجربه نشان داده است که انسان هایی که به ویژه در زمینه روابط مالی و معاملات آسان گیر هستند، بیشتر مورد اعتماد افراد و جامعه هستند و همین اعتماد سرمایه ای معنوی است که مردم بیشتر به چنین فردی مراجعه کنند و نتیجه چنین اعتماد و اقبالی، سود فراوان است.
نکته ای که در این قسمت قابل طرح است، آن است که حتی پس از انعقاد معامله اگر طرف مقابل از معامله پشیمان شد و خواهان فسخ معامله است، انسان به پشیمانی او احترام بگذارد و البته چنین اقدامی پاداش اخروی بزرگی خواهد داشت. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«هر کس معامله پشیمانی را فسخ کند، خداوند از گناهانش بگذرد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2860)
طبیعی است که این نوع برخورد، تأثیری فراوان در جلب اعتماد دیگران دارد؛ زیرا انسانی که حتی برای خرسندی دیگران و سود رسانی به آنان به زیان خویش اقدام می کند، بی گمان، در ارزیابی دیگران شخصیتی قابل اعتماد و محبوب خواهد بود.
4ـ تصدیق مردم
راهکار دیگر برای جلب اعتماد مردم، تصدیق سخن و ادعای آنان است، اگر این اصل در روابط متقابل میان افراد رعایت نشود، زندگی بر همگان مشکل می شود؛ زیرا تصدیق نکردن دیگران؛ یعنی بدگمانی و محصول بدگمانی، بی اعتمادی است. طبیعی است که اگر تصدیق شوند، اعتماد پیدا می کنند و همین اعتماد، زمینه ساز برخورد صادقانه افراد می شود. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در گفتاری می فرماید:
«عیسی بن مریم مردی را دید که دزدی می کند. به او فرمود: آیا تو دزدی کرده ای؟ گفت: سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست، دزدی نکرده ام. حضرت عیسی فرمود: من به خدا ایمان دارم و چشم من خطا کرده است» (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 1639)
در این صحنه می نگریم که نه تنها حضرت عیسی(علیه السلام) طرف مقابل را تصدیق و ادعای او را تأیید می کند، بلکه خود را نیز تخطئه می کند، راه رسیدن به این حالت روحی که انسان دیگران را تصدیق کند، این است که خود انسان صادق و درستکار باشد. معمولا انسان های دروغ گو و بدکردار به همگان بدبین هستند ـ کافر همه را به کیش خود پندارد ـ ولی انسان راست گو و درست کردار، بیشت از دیگران مردم را تصدیق می کند. به این سخن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بنگرید:
«هر که راست گو تر است، سخن مردم را بیشتر تصدیق می کند و هر کس دروغ گوتر است، بیشتر مردم را دروغ گو تر می شمارد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 591)
5ـ حمایت از آبروی دیگران
راهکار دیگر برای جلب اعتماد دیگران، دفاع و حمایت از آبروی آنان است. مردم اگر بنگرند که انسان با تمام جدیت و تلاش در میدان پاسداری از آبروی آن ها حضور پیدا می کند، اعتمادشان به او جلب خواهد شد. نه تنها حمایت از آبروی افراد در حضور آنان لازم است، در غیاب آنان نیز ضروری است. به این حدیث نبوی توجه کنید:
«وقتی در جمعی حاضر هستی که درباره مردی بدی می گویند، آن مرد را یاری کن و آن گروه را از بدگویی باز دار و از آنجا برخیز». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 247)
از مصادیق آشکار حمایت از آبروی افراد، هنگامی است که از آنان غیبت می شود. اهمیت این حمایت به اندازه ای است که ترک آن، پی آمدهای سختی برای انسان در دنیا و آخرت دارد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«هر که برادر مسلمانش را در حضور او غیبت کنند و او بتواند یاری اش کند، ولی یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار کند». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2949)
همان گونه که حمایت نکردن از آبروی دیگران، دارای کیفر است، اقدام مثبت در این زمینه نیز پاداش اخروی دارد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«هر که از آبروی برادر خویش دفاع کند، خداوند آتش را از چهره او باز دارد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 3014)
6ـ چشم پوشی از دارایی مردم
راهکار دیگر برای جلب اعتماد مردم، چشم پوشی از دارایی آنان است. طبیعی است که هر انسانی به دست رنج خویش حساس است و طمع ورزی دیگران را بر نمی تابد. بخش زیادی از بی اعتمادی حاکم میان افراد، معلول بدگمانی هایی است که به یکدیگر در امور مالی دارند. اگر انسان به طور کلی از آنچه دیگران در اختیار دارند و از آن بهره مند هستند، چشم بپوشد و به آن ها بی رغبت باشد، دیگران به او اعتماد پیدا می کنند و نتیجه این اعتماد، محبوبیت او در نظر دیگران است. این اواقعیت در گفتاری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این گونه تبیین شده است:
«از دنیا چشم بپوش تا خدا تو را دوست بدارد و از آنچه در دست مردم است، چشم بپوش تا مردم تو را دوست بدارند». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 268)
چشم پوشیدن از امکانات دیگران باید به مرز ناامیدی از امکانات برسد. اگر چنین شد، نتیجهااش این می شود که رسول خدا فرموده است:
«نسبت به آنچه در دست مردم است، ناامید باش تا بی نیاز زندگی کنی ».
از این حدیث فهمیده می شود که حقیقت بی نیازی، استغنا از دیگران است؛ هر چند انسان فقیر باشد و انسانی که با داشتن امکانات فراوان، باز چشم طمع و دست نیاز به سوی دیگران دارد، بی نیاز نیست. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده است:
«بر تو باد که نسبت به آنچه در دست دیگران است، ناامید باشی و از طمع بپرهیزی که فقر و ناداری آماده است». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 1959)
7ـ سپاس گزاری از مردم
راهکار دیگر برای جلب اعتماد دیگران، سپاس گزاری از آنان است، خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که دوست دارد در برابر کار مثبتی که انجام می دهد، ستایش شود، به ویژه از سوی کسانی که کار مثبت برای آنان و به سود آنان بوده است. اهمیت تشکر از دیگران آن چنان است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«از همه مردم سپاس گزارتر آن کسی است که بیشتر از دیگران سپاس گزار مردم باشد». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 312)
و در سخنی دیگر می فرماید:
«اگر خداوند خیر کسی را به دست دیگری انجام دهد و او سپاس گزاری نکند، در حقیقت، از خدا نیز سپاس گزاری نکرده است». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 668)
کمترین مرتبه تشکر از مردم، یادآوری کار نیک آنان است و در صورت امکان، تلافی و جبران کردن نیکی نیز پسندیده و ارزشمند است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«هر کس نیکی بیند، آن را تلافی کند و اگر نتواند آن را یادآوری کند؛ زیرا یادآوری آن شکر و سپاس آن است». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 2837)
برخورد آمیخته به تشکر با مردم و سپاسگزاری از آنان، زمینه ساز جلب اعتماد آنان خواهد شد؛ زیرا انسان به کسی اعتماد می کند و به او خوش بین است که خوبی و بدی و زشتی و زیبایی برایش متفاوت باشد و در برابر آن ها واکنش مناسب نشان دهد. کسی که در برابر خوبی سپاس گزار است و از کار نیک قدردانی می کند، از خود شخصیتی می سازد که محبو ب و مورد اعتماد دیگران است.
8ـ امانت دار بودن
راهکار دیگر جلب اعتماد مردم، امانت داری است. در فرهنگ دینی، امانت داری تنها در امور مالی مطرح نیست،بلکه در روابط اجتماعی هر چیزی که حفظ آن لازم و رعایت حریم آن ضروری باشد، امانت داری از آن لازم است. حتی اگر سخنی که انسان در مجلسی از کسی شنیده است و او تصریح نکرده که به دیگران گفته نشود، ولی از قرائن معلوم است که از افشای آن خرسند نیست، باید امانت درباره آن سخن رعایت شود. تأثیر امانت داری و امین بودن در جلب اعتماد افراد چنان است که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«وقتی در برابر خود سه صفت دیدی، به او امیدوار باش، حیا و امانت و راستی. اگر این صفات را نداری، به او امید نداشته باش». (ر. ک: نهج الفصاحة، ح 205)
برگرفته از کتاب: زیستن با پیامبر(ص) نوشته مهدی رضایی، انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
ادامه مطلب...
همه ما انسانها تحت تأثیر و تأثر محرکهای محیطی اطرافمان هستیم که تحریکها و بعضاً تقاضاهایی از ما دارند، برای اینکه بتوانیم به این تقاضاها پاسخ دهیم، باید در رفتارمان تغییر ایجاد کنیم، یعنی خود را با وضعیت جدید تطبیق بدهیم، فشار را ضرورت پاسخ انطباقی ناشی از محرکهای محیطی تعریف می کنند، پس فشار یعنی درخواست پاسخ انطباقی از سوی محیط.
فشار همیشه منفی نیست بلکه آثار مثبت هم دارد، جریان داشتن فشار یعنی جریان داشتن زندگی، لازمه تداوم حیات وجود فشار است. البته به شرطی که متعادل باشد.
اما اگر متعادل نبود چه پیش می آید؟ در خبرها مطرح شده بود: «طی پنج سال گذشته یک میلیون نفر از شاغلان لندنی تنها به دلیل استرس مجبور به بازنشستگی شدند.» (به نقل از شبکه دوم سیما در یازدهم اسفند و رادیو بیبیسی در همان تاریخ) این فقط آمار مجبورشدگان به بازنشستگی بود و به آمار بیماران ناشی از استرس، تصادفات و سوانح ناشی از استرس، معلول شدگان در اثر سوانح ناشی از استرس و غیره اشاره ای نشده است.
در همه کشورهای دنیا که ایران از آن مستثنی نیست، اگر چه آمار صدمه دیدگان ناشی از استرس در دست نیست ولی مسلماً نباید کمتر از آمار فوق باشد. به همین دلیل حفظ نیروی انسانی (به خصوص متخصص و کارآزموده) در هر جامعه و سازمانی از اهمیت اساسی برخوردار است و استرس یا فشارهای روحی عصبی نیز به عنوان یک آفت و تحلیل برنده این نیرو مطرح هستند. به همین دلیل مرکز مشاوره روانشناسی وظیفه خود دانسته نسبت به وضعیت روحی روانی افراد حساس بوده و عوامل استرس زا و فشارزاهای محیط کار را پس از بررسی برطرف کند.
تعریف استرس
استرس به معنی فشار و نیرو است و هر محرکی که در انسان ایجاد تنش کند، استرس زا یا عامل استرس نامیده می شود. تنش ایجاد شده در بدن و واکنش بدن را استرس می گوییم به عبارتی هر عاملی موجب تنش روح و جسم و از دست دادن تعادل فرد شود، استرس زا یا عامل استرس است.
هنگام وارد شدن استرس بدن واکنشهایی از خود نشان می دهد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند که این عمل استرس است. استرس یا فشار عصبی یا تنیدگی واکنشی است که در فرد در اثر حضور عامل دیگری به وجود می آید و قوای فرد را برای روبرو شدن با آن بسیج می کند و ارگانیزم یا موجود زنده حالت آماده باش پیدا می کند.
در استرس یا به قول دکتر هانس سلیه (Dr Hans Selye) سندرم سازگاری کلی سه مرحله مشخص دارد:
واکنش اخطار :
از نظر فیزیولوژیک خبر ناگوار پس از شنیده شدن، به صورت اعلام خطر در مغز ثبت می شود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این خبر را تفسیر می کند. هیپوتالاموس اخطار الکتروشیمیایی به غدد هیپوفیز در مرکز جمجمه می فرستد، غدد هیپوفیز شروع به ترشح هورمونی برای محرک قشر غدد فوق کلیوی می کند، غدد آدرنال فعال می شود و کورتیکوئید ترشح کرده در جریان خون می ریزد و این پیامهایی به سایر غدد در سراسر بدن می برد، در نتیجه ، طحال برای عمل بسیج شده، گلبولهای قرمز اضافی وارد جریان خون می شوند، اکسیژن و غذای اضافی وارد سلولهای بدن می شود، قدرت لخته شدن خون ازدیاد می یابد، کبد، مواد قندی و ویتامینها را رها می سازد، ضربان قلب بیشتر می شود، تنفس تغییر می کند. خون از پوست و احشا به ماهیچه ها و مغز جاری می شود، دستها و پاها سردتر می شوند و کل ارگانیزم به صورت آماده برای حمله و تهاجم یا فرار در می آید.
با این حالت سرپرست کارگاه برای بررسی و حل کردن مشکل و احیاناً پاسخگو بودن به مدیر مافوق با حالتی مضطرب و نگران وارد کارگاه می شود.
گام مقاومت :
طی این مرحله که ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسیج است که اگر برای مدتی طولانی همچنان بسیج بماند، ذخایرش به تدریج تخلیه می شود. مثل کشوری که در حال جنگ است و توان خود را صرف می کند و ذخایرش به تدریج تمام می شود.
گام فرسودگی :
بدین معنی است که انرژی بدن تمام و تا حد زیادی در مقابل امراض و بد کار کردن اعضایش آسیب پذیر شده است. این همان جایی است که امراض شروع به تظاهر می کنند و ممکن است از سرماخوردگی و آنفلوآنزا گرفته تا... شروع به تظاهر کند.
چند نکته در رابطه با استرس
1ـ بدن انسان در مقابله با استرس از الگوی مشخصی پیروی و فرایند عصبی شیمیایی، معینی را طی می کند، رویدادهای هیجان آور خوشایند همان اندازه واکنش در بدن به وجود می آورند که رویدادهای ناخوشایند می توانند ایجاد کنند، یک خبر بسیار هیجان آور، همان اندازه استرس ایجاد می کند که یک خبر بد ایجاد می کند.
ـ استرسهای شدید و طولانی در همه حال باعث از پا درآمدن فرد نمی شوند و افراد در بعضی موارد می توانند با عوامل استرس زا سازگار شوند نمونه آن خو گرفتن افراد در شرایط سخت و طاقت فرسا مثل دوران اسارت یا خو گرفتن به کاری سخت و طاقت فرسا مثل شغل آتشکاری در ذوب آهن است.
ـ این افراد با وجود سازگاری با شرایط استرس زا نمی توانند از آثار زیان بار آن صد در صد مصون بمانند و دچار مشکلات جسمانی، روانی، عاطفی و اجتماعی می شوند. مثلاً فردی که مدت زیادی در اسارت است یا فردی که تحت شرایط بدی در معدن تاریک و دورافتاده ای کار می کند، بعد از مدتی دچار ناراحتیهای روحی ـ عاطفی و پیری زودرس می شود.
ـ بدن ما وقتی چیزی را استرس تلقی کرده و به آن واکنش نشان می دهد که ذهن ما به آن نشان استرس زده و در واقع پیشتر آن را شناخته باشد.
ـ نوع پاسخ افراد به استرس نیز به ویژگیهای شخصیتی، مسائل فرهنگی، شرایط زندگی و تجربه های افراد بر می گردد. علائم استرس کم حوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بی خوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان، بی اشتهایی، داغ شدن و یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، تمایل به تنهایی، آشفتگی، التهاب، سرخ شدن پوست صورت و... بیماریهای استرس
بیماریها و اختلالاتی که استرس ایجاد می کند یا آن را تشدید می نماید، بسیارند فی المثال: دهانی مثل زخم دهان، تورم گلو، سرماخوردگی، آنفلوآنزا و...
گوارشی مثل تهوع، اسهال، کم شدن اشتها، اختلال هضم، سوزش معده، ورم معده، زخم معده، اختلال روده، یبوست و...
عضلانی و مفاصل مثل درد عضلات پشت و شانه، کتف و کمر، مفاصل، سردرد، ضایعات مفصلی، روماتیسم و...
قلبی، عروقی مثل درد ناحیه قلب، بالا رفتن ضربان، فشار خون و تصلب شرایین، سکته قلبی...
ریوی مثل آسم، سرفه و...
پوستی مثل خارش و اگزما، ریزش مو، تاسی، کچلی موضعی، اختلالات پوستی و...
تناسلی مثل تکرر ادرار، اختلال قاعدگی، ناتوانی جنسی و...
اختلالات روانی مثل انواع اختلالات سوماتوفرم، روان تنی، اضطراب، افسردگی، وسواس، سوء ظن و بدگمانی و...
غددی و متابولیسمی مثل پرکاری و کم کاری تیروئید، مسمومیت تیروئید، بیماری قند، رسوب چربی و حتی بیماریهای صعب العلاجی مثل سرطان می تواند در اثر زمینه سازیهای استرس و فشار روحی باشد. علل و عوامل استرس
علل و عوامل استرس را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
عوامل فردی :
هر یک از ما نقشهایی ایفا می کنیم، مثل نقش پدر، همسر، رئیس، مرئوس، همکار، شهروند و... ایفای هر نقشی رفتارهای خاص خود را می طلبد و انتظاراتی را پدید می آورد، گاهی بین این نقشها تضادهایی وجود دارد که ما را متحمل می کند.
گاهی مشخص نبودن نقش باعث فشار می شود، مثلاً کاری که باید انجام دهیم، مشخص نیست و رئیس به دلیل انجام نگرفتن کار از ما عصبانی است.
گاهی تعداد نقشهایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسؤولیت زیاد نیز خودش فشارزا است.
یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل می شوند.
عامل دیگر جنسیت است. خانمها نسبت به آقایان از صبر و شکیبایی بیشتری برخوردارند و تحمل بیشتری در برابر فشار دارند. رژیم غذایی نیز در تحمل ما نسبت به استرس تأثیر دارد. بعضی از غذاها به آرامش ما و در نتیجه به تحمل ما در برابر استرس کمک خواهند کرد.
عوامل گروهی :
اولین عامل گروهی وجود یا عدم وجود نیازهای مشترک است. هرچقدر نیازهای یک گروه مشترک و با هم نزدیکتر باشد، فشار کمتری متحمل می شود. عامل دوم انسجام در گروه است، اختلاف در داخل گروه و بین افراد با یکدیگر فشار زیادی بر افراد وارد می آورد.
مشخص نبودن و خوب تعریف نشدن نقشها در داخل گروه عامل دیگری است که هرچقدر نقشها در داخل گروه نامشخص تر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد خواهد آمد.
عوامل سازمانی :
نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواسته های همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیل اند.
جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسؤولیت پذیر و خلاق فشار کمتری احساس می کنند.
عامل دیگر نحوه تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد، همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان مطابقت نداشته باشد، کارمندان استرس بیشتری را متحمل می شوند. حجم کم کار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی،...) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بی ضابطه، تصاحب پستها توسط افراد بیرون سازمان همه فشارزا هستند.
عوامل فراسازمانی :
بعضی از عوامل فشار به خانواده و اجتماعی که در آن زندگی می کنیم، بر می گردد: نامطمئن بودن وضع اقتصادی، نامطمئن بودن وضع سیاسی، بی ثباتی و ناکارآمدی قوانین، نامطمئن بودن تکنولوژی، مشکلات مالی واقتصادی، مشکلات خانوادگی، تحصیل فرزندان، محل سکونت همه می تواند در میزان فشاری که تحمل می کنیم، نقش داشته باشد.
حمایتهای خانوادگی وفامیلی نیز درتحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند. مسائل سیاسی اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار می شود. رکودهای کوتاه مدت هم موجب افزایش تنش می شود، هنگامی که سیستم های اقتصادی به قهقرا می روند، سازمانها از نیروی کار خود می کاهند، اضافه کاری کاهش می یابد، تعدادی از کارکنان منتظر خدمات می مانند، حقوقها کاهش می یابد، هفته های کاری کوتاه می گردد واز این قبیل مسائل که فشار زا هستند. راهکار های مقابله با استرس
ـ یکی از راههای مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است:
باید هر رویدادی را که اتفاق می افتد بپذیریم وبعد از پذیرش درآن پدیده به دنبال حکمت ومصلحتی باشیم « الخیر فی ما وقع» و روی موضوع بدین صورت بنگریم که چگونه از آن اتفاق به صورت مثبت بهره برداری کنیم، یعنی همه چیز می تواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد.
اگر انسان نتواند واقعیتها را بپذیرد و از آن در جهت مثبت استفاده کند دچار حالتی می شود که اصطلاحاً به آن تحلیل رفتگی یا به اصطلاح عامه بریده می گویند. علائم تحلیل رفتگی عبارتند از احساس از دست دادن کنترل کارها، عدم علاقه، نداشتن احساس خوبی از کار و شغل خود، بها ندادن به کار، احساس عدم کفایت، احساس قصور و کوتاهی داشتن، تمایل به بی اعتبار کردن کار، احساس نامؤثر بودن، کج خلق شدن، آداب و معاشرت را رها کردن.
درحالت شدید تحلیل رفتگی نیز، احساس قدر ناشناسی از جانب دیگران، احساس اینکه فرد می خواهد همه چیز را رها کند و سر به بیابان بگذارد، بروز می یابد.
ـ یکی از راهکارها حمایت اجتماعی است و اینکه دوستانی داشته باشیم که با وجود نواقص موجود در کارمان ما را تأیید کنند.
ـ یکی دیگر از راهکارها حمایت اطلاعاتی است دوستانی داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند و یا تجربیات خود را دراختیار ما قرار دهند.
ـ حمایتهای مالی نیز در برخی موارد می تواند بر شدت فشار بکاهد.
ـ یکی دیگر از راههای مقابله با فشار به وجود آوردن انطباق است. با ایجاد نگرش مثبت در خود نیز می توانیم به خیلی از رویدادها نشان فشار نزنیم. به نقل از روزنامه ایران، 24 آذر 83
نویسنده: سید محمد پاکزادیان
روانشناس بالینی
مقدمه: بسیاری از افراد مبتلا به صرع اولین تشنج خود را قبل از 20 سالگی تجربه می کنند. بنابراین اگر کودک شما به صرع دچار شده است ، شما تنها نیستید بلکه امروزه شانس بالایی وجود دارد که وضعیت بیمار شما تحت کنترل در آمده و بخوبی حفظ شود. صرع کودکان از نظر نوع، درجه یا شدت بسیار متفاوت است و ممکن است با مساله دیگری در ارتباط باشد.بسیاری از کودکان دچار صرع کودکانی کاملا نرمال و فعال هستند که نیاز چندانی به مراقبت ویژه ندارند.این بچه ها می توانند تمام کارهایی را که دوستان آنها انجام می دهند اعم از شنا، ورزش و بازیهای مختلف را انجام دهند.در بعضی موارد بیماری شدیدتر است و کودکان نیازمند درمان و مراقبتهای طولانی مدت می باشند.
در این مقاله تلاش ما بر این است که به شما به عنوان والدین یا قیم بیمار مبتلا به صرع نکاتی را آموزش دهیم تا با وضعیت کودک خود در مواجهه با مساله رشد و همچنین استقلال شخصیت او آشنا شوید.
توصیف صرع کودکان
صرع می تواند در هر سنی آغاز شود اما معمولا شروع آن در اوایل زندگی است.هرچند بعضی از مردم فکر می کنند صرع با ناتوانایی های ذهنی و یا جسمی همراه است اما در واقع بسیاری از کودکان مبتلا به صرع از هوش و توانایی های طبیعی برخوردارند. البته بعضی از بیماران نیز مشکلات جسمی یا ذهنی دارند که ممکن است با آسیب مغزی یا بیماری دیگری مرتبط باشد.
صرع چیست؟
صرع حالتی عصبی است که در آن گروهی از سلولهای مغزی در زمانی نابجا به میزان زیادی فعال شده و ترشح می کنند. با اینکه صرع علت بسیاری از تشنجهاست اما صرع با تشنج تفاوت دارد. کودکی که یک بار تشنج کرده است یک کودک صرعی نیست بلکه ممکن است علل بسیار زیادی بتوان برای تشنج او پیدا کرد.
علت صرع چیست؟
علت همیشه شناخته شده نیست . گاهی به علت آسیب مغزی ،تومور مغزی یا ضربه به سراست. همچنین میتواند مربوط به مسمومیت،عفونت،تکامل مغزی یا ژنها باشد .
چه چیزهایی سبب شروع صرع میشوند؟
کودکان با هم تفاوت دارند. در بعضی از کودکان تشنج میتواند زمانی اتفاق بیفتد که فرد مبتلا به صرع صدای یکنواختی را مکرر بشنود. تشنج می توا ند هنگامی که فرد به نوری درخشان نگاه می کند یا جاهای خاصی از بدنش را لمس می کنند رخ دهد.
انواع مختلف تشنج کدامند؟
نوزادان یا کودکان خردسال مبتلا به تب بالا ممکن است برای چند دقیقه لرز پیدا کنند و دچار کاهش سطح هوشیاری شوند. به این حالت تشنج ناشی از تب گفته می شود.این تشنجها نشانه ای از صرع نیستند و معمولاً با افزایش سن محو می شوند.
صرع ژنرالیزه
در این مواقع کودک هوشیاریش را از دست می دهد. ممکن است گریه کند یا به زمین بیافتد و همچنین ممکن است کنترل ادرار یا مدفوع خود را از دست بدهد. در این گونه تشنجها تمام بدن کودک می لرزد، احتمالاً چشمانش به بالا منحرف می شود و دهانش پر از کف خواهد شد.
صرع آبسانس(کوچک)
در این حملات از آنجایی که طول حمله کوتاه است و چند ثانیه طول می کشد لذا کودک بیدار می ماند و ممکن است به کاهش هوشیاری او توجهی نشود. ممکن است کودک به نقطه ای خیره شود و به سرعت پلک بزند.ممکن است کودک حرکاتی شبیه جویدن انجام دهد و یا در صورتش حرکات سریع لرزشی دیده شود.
آیا من گناهکارم؟
مانند بسیاری از والدین مکن است شما هم به این فکر کنید که آیا کاری کردید؟ یا کاری باید می کردید و نکردید؟ که باعث شروع صرع در کودک شدید. و ممکن است به دنبال علت بیماری گشتن بخشی از تلاش شما را به دنبال صرع کودک شامل شود. بسیار بعید است که شما کاری کرده باشید که مسول تشنج فرزندتان باشید و در بسیاری از موارد علت صرع شناخته نشده است.
حفظ آرامش
احتمالاً وقتی کودکتان را در حال تشنج می بینید خیلی می ترسید و دستپاچه می شوید. اما باید بدانید که حفظ آرامش در این لحظات بسیار مهم است چرا که باید دقیقاً آنچه اتفاق افتاده را برای پزشک توضیح دهید.
تشخیص صرع معمولاً مشکل است و همیشه نمی توان به راحتی در مورد اینکه کودکی تشنج کرده یا نه قضاوت کرد.بچه ها هم مانند بزرگسالان تشنجهای منتشر و نسبی دارند و باید این وضعیتها از هم افتراق داده شود. علاوه بر این حالاتی وجود دارند که با تشنج اشتباه می شوند مثل تشنج ناشی از تب و حملات بند امدن نفس. بنابراین بسیار برای پزشک حائز اهمیت است که اطلاعات کافی در مورد اتفاقی که برای کودک شما افتاده است داشته باشد. و این اطلاعات را تنها شما می توانید به خوبی در اختیارش بگذارید.
تشنج ناشی از تب
این تشنج با افزایش سریع درجه حرارت بدن ایجاد می شود و با بیماری کودک مثل گلودرد یا دندان در آوردن ارتباط دارد. خوشبختانه اکثر بچه ها وقتی بزرگ شده و به سن مدرسه می رسند دیگر دچار این تشنج نمی شوند.
حملات بند آمدن نفس
این حملات واکنش شدید به شوک یا ترس هستند.کودک در هنگام ترس به جای جیغ زدن یا خشمگین شدن ، یک بار جیغ کشیده و نفس عمیقی می کشد به شکلی که انگار می خواهد گریه کند ً سپس نفس خود را مدتی نگه می دارد و همین باعث می شود که نفس کودک بند بیاید.
وقتی کودکم دچار تشنج شد چه کنم؟
دو مورد مهمی که باید انجام شود این است که :
1- مطمئن شوید کودک شما نفس می کشد
2- اجازه ندهید کودک به خودش آسیب بزند.
آرامش خود را حفظ کنید و این چند مرحله ساده را دنبال کنید:
- مطمئن شوید کودکتان نفس می کشد. اگر لبهایش کبود شده نشانگر آن است که نفس نمی کشد
- اگر کودک نفس نمی کشد، با اورژانس تماس بگیرید، اگر احیا بلد هستید پیش از رسیدن کمک احیاء را شروع کنید
- اگر کودک نفس می کشد او را روی زمین بخوابانید تا زمین نخورد.
- کودک را به پهلو بخوابانید تا از خفگی ناشی از انسداد مجاری تنفسی جلوگیری شود.
- اطراف کودک را از چیزهایی مثل میز و صندلی خالی کنید
- بند لباسهایی که کودک به تن دارد را شل کنید.
- بچه را محکم نگیرید و مانع حرکات او نشوید.
- هرگز حین تشنج چیزی داخل دهانش نگذارید و سعی نکنید با انگشت دهانش را باز نگه دارید.
- در صورت امکان هر چه زودتر با پزشک تماس بگیرید.
- احتمالاً بعد از تشنج کودک شما به خواب عمیقی فرو خواهد رفت. این طبیعی است. او را بیدار نکنید. وقتی او خواب است به او غذا و آشامیدنی ندهید.
مشکلات کنترل صرع
با وجودیکه در اغلب بچه ها دورنمای صرع خوب است اما بعضی از کودکان که به شکلهای وخیم تر بیماری دچار هستند با دارو به سختی کنترل می شوند و تشنجهای ممتد خواهند داشت.
انها ممکن است مشمول "سند رمهای "مختلف باشند .سندرم به گروهی از علائم گفته میشود .یک پزشک متخصص میتواند با شکل تشنجهای کودک شما به سند رم تشنجی فرزندا نتان پی ببرد.کودکانی که دچار صرع با کنترل مشکل هستند ممکن است مشکلات دیگری مانند تاخیر تکامل و یادگیری مشکل داشته باشند.
لازم است بدانید که کودک شما در وضیعتی قرار دارد که نباید دور بماند و این بسیار شایع است که در دوره ای از زمان دچار ناراحتی و غصه شود و شما باید برای این لحظات آمادگی داشته باشید .اگر کودک شما به طور جدی توسط صرع تحت تاثیر قرار گرفت این پمفلت با اطلاعات و توصیه هایی که به شما می دهد باعث میشود که شما برای کودکتان بهترین باشید و با چالشهای ویژه ای که روبرویتان قرار داردآشنا شوید...
تشخیص
مشاهدات و دانش شما از کودکتان در کمک کردن به پزشک برای تشخیص درست بسیار مهم است همان طور که از آزمایشات تشخیصی معمول مثل آزمایش خون،EEGو تصویر برداری مغز استفاده میشود ،همچنین کودکتان باید از لحاظ تکامل و رفتار نیز مورد ارزیابی قرار گیرد .بنابراین هنگام مراجعه به پزشک حتما کارت رشد کودک و نیز سایر ازمایشات قبل را همراه خود داشته باشید .
کلی صحبت کنید
شما زمان زیادی برای پرسیدن سوالات و صحبت کردن در مورد نگرانیها یتان در مورد تشخیص کودکتان نیاز دارد .پزشک شما می تواند به شما اطلاعات ، توصیه و اطمینان خاطر بدهد، اما در یک مطب شلوغ وقت برای بحث طولانی وجود ندارد .ازپزشکتان وقت ویژه ای برای مشورت بخواهید و یا اگر در بیمارستان مشاور پرستار ویژه ی صرع وجود دارد از ایشان راهنمایی و مشورت بخواهید . ممکن است شما ازاینکه بفهمید کودکتان صرع دارد شوکه شوید اما به یاد داشته باشید که از ده کودک مبتلا به صرع ،هشت کودک زندگی لذت بخش وطبیعی خواهند داشت .
درمان و اداره بیمار
هدف درمان طبی کنترل تمایل تشنج کودک شماست به شکلی که کودک شما تا حد امکان زندگی با کمترین اسیب ناشی از صرع را داشته باشد دوری کردن از چیزهایی که باعث تحریک و شروع صرع می شوند و نیز داروهای ضد صرع راههای اصلی دستیابی به این هدف است.کودک شما معمولاً تا قطع کامل تشنجهایش که معمولاً دست کم دو سال طول می کشد باید روی درمان ضد صرع بماند. البته در مواردی باید داروهای ضد صرع به صورت کنترل شده ادامه یابد.معمولاً فرزندتان پس از 16 سالگی از زیر نظر متخصص اطفال خارج و تحت نظر متخصصین اعصاب بزرگسالان قرار می گیرد.
جراحی
جراحی هم در تعداد اندکی از بچه ها ی مبتلا به صرع های خاصی ضرورت می یابد.
رژیم غذایی
بعضی بچه ها که دچار انواعی از صرع هستند که درمان آنها مشکل است ً ممکن است رژیم غذایی پر چربی که کتوژنیک نامیده می شود به آنها کمک کند.متاسفانه معمولا پیگیری این رژیم دردسر ساز است و می تواند باعث بد فرم شدن بدن کودک شود اما اگر توصیه پزشکتان باشد و شما عمل نکنید وضع از این بدتر می شود. به هر شکل حتماً قبل از آنکه برای کودکتان از رژیم غذایی خاصی استفاده کنید با پزشکتان مشورت نمایید.
خانواده
هنگامی که بار اول از صرع کودکتان مطلع می شوید احتمالاً بسیار ناراحت می شوید ومکن است احساس درماندگی کنید. ممکن است از این نگران باشید که صرع چگونه کودکی فرزندتان را تحت تاثیر قرار می دهد و آیا داروهای ضد صرع عوارضی دارد یا خیر. پاسخ این سوالات به درستی شناخته نشده است. مشکلاتی که شما با آن روبرو می شوید برای اولین بار در خانواده تجربه می کنید و باید کاملاً واقع بینانه برای مواجهه با لحظات سخت آماده باشید. باوجود تمام این مشکلات اغلب خانواده ها وقتی برای بار اول می فهمند که دچار چنین مشکلی شده اند و وقتی که راه برخورد با آن را یاد می گیرند به خوبی از عهده آن برمی آیند.
مثبت بیاندیشید
تجربه ً بصیرت و درک شما، راهنمای خوبی برایتان هستند تا بتوانید بهترین مراقبت را از کودکتان به عمل آورید. در وضعیتی قرار بگیرید تا بتوانید بیشترین اعتماد به نفس را داشته باشید. تواناییهایتان را برای برآوردن نیازهای کودکتان بشناسید. اما در مراقبت از کودک زیاده روی نکنید و تمام توجه و هم و غم خود را به او معطوف نکنید.
سایر مردم
شاید از اینکه آشنایان، بستگان یا همسایه ها بفهمند کودکتان صرع دارد بترسید. وقتی مردم از صرع چیزی نمی دانند و یا می ترسند احتمالاً واکنشهای منفی نشان می دهند. صراحت و صداقت بهترین راه برای مبارزه با نگاه منفی در مورد صرع است. با اینکار شما در خواهید یافت که اکثر مردم اگر بدانند که چه کمکی از آنها برمی آید ، قلباً به کمک شما می آیند.
صرع ورفتار
خانواده های کمی هستند که دچار مشکلات رفتاری نیستند- چه کودک مبتلا به صرع داشته باشند و چه نداشته باشند.- . به ندرت پیش می آید که مشکلات رفتاری به طور مستقیم ناشی از صرع باشد و چیزی تحت عنوان " شخصیت صرعی " تنها یک افسانه است.
تشنج برخی از بچه ها با استرس یا هیجان بدتر می شود و در بعضی موارد مشکل رفتاری به دلیل داروهای خاصی بوجود می آید.گاهی بی حواسی زودگذر در جریان یک تشنج کوچک و بی علامت در صرع کوچک می تواند باعث گیجی یا نا امیدی کودک شود که به نوبه خود منجر به مشکلات رفتاری می شود.
اگر کودکتان دچار مشکلی شد سعی کنید تا حد امکان دلیل پیدایش آن مشکل را دریابید. متخصصینی که درگیر مسائل کودکتان هستند به خوبی می توانند به شما کمک کنند. بنابراین از اینکه به آنها بگویید و یا از ایشان سوال کنید واهمه نکنید.
اذیت وآزار
بعضی از بچه های مبتلا به صرع در مدرسه منزوی می شوند. این به دلیل عدم اعتماد به نفس و توانایی اندک آنها در برقراری ارتباط متقابل می باشد.ممکن است کودک کج خلق یا خشن شده،یا اینکه سوء رفتارهایی مثل فرار از مدرسه از خود بروز دهد.با معلم کودکتان صحبت کنید و مطمئن باشید فرزندتان به اعتماد و حمایت شما پشتگرم است.
به کودکتان کمک کنید که با صرع زندگی کند
اطلاعات صحیح و خوشبینانه به شما و فرزندتان کمک می کند که از زندگی دوران کودکی او لذت ببرید.به او به اندازه ای راجع به صرع بگویید که احساس می کنید می تواند بفهمد و به او راههای ساده ای را که بوسیله آنها می تواند شرایط را کنترل کند نشان دهید.هر چه قدر بزرگتر می شود شما می توانید او را تشویق کنید تا مسوولیت پذیر تر باشد. خطوط راهنمای زیر می تواند مفید باشد:
آنچه باید انجام دهید-
کودکتان را آنگونه که هست بپذیرید(به عنوان کسی که صرع دارد) و او را تشویق کنید که به همین شکل عمل کند.
کودکتان را حمایت کنید و اعتماد و اطمینان او را برای قرار گرفتن در شرایط متفاوت افزایش دهید.
به او اطمینان دهید وقت ، علاقه و انرژی شما بین هر یک از بچه هایتان تقسیم شده است.
به جای آنکه به کارهایی که کودکتان نمی تواند انجام دهد فکر کنید، به آنچه می تواند انجام دهد معطوف شوید
در مغز خود این نکته را جا بیاندازید که احساس عصبانیت یا بی میلی نسبت به بچه هایتان که گاهی به سراغتان می آید امری طبیعی است و البته شما آنها را بسیار دوست دارید و مراقبشان هستید.
مانند یک خانواده از با هم بودن لذت ببرید
آنچه نباید انجام دهید
از کمک به بچه مگر در حالتی که واقعاً به کمکتان احتیاج دارد خودداری کنید
زندگی خود را به این دلیل که کودکی مصروع دارید مختل نکنید
با بچه ای که مبتلا به صرع است متفاوت از دیگر کودکانتان رفتار نکنید
اجازه ندهید کودکتان خود را مریض تصور کند یا ابتلا به صرع را یک گناه بداند
آموزش
بیشتر کودکان و نوجوانان مبتلا به صرع به مدارس و دانشگاههای معمولی می روند.مدرسه بخش مهمی از زندگی فرزند شماست و بنابراین او باید بتواند در بیشتر فعالیتها مانند سایر بچه ها شرکت کند. شما احتمالاً در می یابید که بیشتر آموزگاران و مددکاران وقتی بداند چگونه با فرزندتان رفتار کنند بسیار کمک کنده و موثر خواهند بود. مثلاً آنها باید بدانند که هر وقتی که کودک دچار تشنج شد لازم نیست او را به خانه بفرستند بلکه بعد از کمی استراحت می تواند به کلاس برگردد.
صرع و یادگیری
بیشتر کودکان مبتلا به صرع توانایی یادگیری مشابه سایرین دارند و خیلی از آنها درسشان خوب است.البته واقعیتی ناراحت کننده وجود دارد که بعضی از این بچه ها آنطور که باید از مدرسه استفاده نمی کنند.ناتوانی در یادگیری کودک شما ممکن است مستقیماً مربوط به صرع او نباشد بنابراین اگر حدس می زنید که پیشرفت او آنچنان که باید باشد نیست، با معلم و پزشک وی برای حل مسائل مشورت کنید.
مشکلات یادگیری
بعضی از بچه های مبتلا به صرع یادگیری مشکلی دارند( این واژه هنگامی استفاده می شود که یک کودک نسبت به بیشتر کودکان هم سن و سال خود یادگیری سخت تری داشته باشد.) در این موارد کودک شما به کمک ویژه نیاز دارد تا قابلیتهای خود را باز یابد. خوشبختانه بیشتر مشکلات یادگیری خفیف هستند و آرام آرام پیشرفت می کنند اما گاهی اوقات وقتی که کودک تشنجهای شدید و غیر قابل کنترل داشته باشد، این مشکلات طولانی تر وجدی تر می شوند .
آموزشهای خاص مورد نیاز
اگر کودک شما به طور جدی از سایر کودکان هم سن و سالش عقب افتاده تر است یا اگر شما فکر می کنید که او همه آنچه که در مدرسه باید به او آموخته شود فرا نمی گیرد ، ممکن است به آموزشهای ویژهای نیاز داشته باشد.
آیا کودک باید به مدرسه خاصی برود؟بیشتر بچه هایی که نیازمند آموزشهای ویژه هستند می توانند در مدارس معمولی درس بخوانند . اما گاهی بهتر است فرزندتان را با مشورت کارشناسان آموزش و پرورش به مدرسه ای بفرستید تا نیازش را برآورده سازد. البته در ایران مدرسه مخصوص کودکان صرعی وجود ندارد اما شما با مشاوره آموزش و پرورش منطقه زندگی خود تحت نظر کارشناسان آموزشی می توانید مدرسه دلخواهتان را بیابید.
کودکان وتلفن همراه
تلفن همراه اکنون به عنوان بخشی از زندگی روزانه جوانان در آمده است.هنوز هم در مورد بی خطر بودن تلفن همراه اختلاف نظر وجود دارد و این امر باعث نگرانی والدین کودکان مبتلا به صرع شده است. اثرات تلفن همراه بر صرع را از پزشکتان بپرسید.
نوجوانی به بلوغ
بیشتر نوجوانان نیاز دارند تا نگاه مثبتی را از خودشان داشته باشند و خود را آنگونه که هستند بپذیرند.در میان نوجوانان به طور شایع دیده می شود که بیماری خود را به صورت دستاویزی برای نگرانی و عصبانیت در میآورند. سعی نکنید این امر را خیلی بزرگ کنید. هر چقدر نوجوان شما راجع به بیماریش بیشتر بداند بهتر می تواند تصمیمات موثر تری بگیرد. با حمایت از او و محبت از وی خواهد فهمید که صرع نمی تواند نقش مهمی در زندگی او بازی کند.
در نوجوانان حساس تر بیشتر مراقب باشید اما آنقدری نباشد که آنها از فعالیتهای روزانه مانند ورزش کردن، مسافرت یا اردو رفتن با همسالان باز بماند.
به عنوان یک والد گاهی قبول این مساله که کودکتان بزرگ شده خیلی سخت است.اما باید بدانید که مجبور خواهید شد با فرزندتان در مورد ازدواج و رابطه او با جنس مخالف صحبت کنید.پسران و دختران باید بدانند که صرع نمی تواند لذت آنها را از رابطه زناشویی کاهش دهد. همچنین دختران باید بدانند که داروهای ضد صرع ممکن است روی جذب قرصهای پیشگیری از حاملگی اثر بگذارد و در این مورد باید با پزشکشان مشورت کنند. دختر یا پسر شما می تواند مانند همه مردم ازدواج کرده و فرزندان سالمی داشته باشد.
تا اینجا شما چیزهای زیادی در مورد آنچه که نوجوانتان احتیاج دارد ، دانستید. علاوه بر این باید بدانید که نوجوان شما هنگامی که در بعضی مواقع نمی تواند مانند دوستانش باشد ، ایجاد ارتباط قوی با همسالانش برایش دشوار است. مثلاًفرزند شما تنها زمانی می تواند گواهینامه راندگی داشته باشد که دست کم یک سال تمام هیچ حمله تشنجی نداشته باشد.این موضوع وقتی که سایر دوستانش گواهینامه می گیرند شاید برای او منزوی کننده باشد.
آماده سازی برای دوران بلوغ
ازنکات زیر می توانید به منظور اطمینان از اینکه نوجوان شما از تمام اطلاعاتی که لازم دارد، بهره می برد استفاده کنید
- آیا او می داند چه مراکزی به او خدمات رسانی می کنند و می داند که چگونه باید آنها را پیدا کند؟
-آیا او می داند که چرا به درمان دارویی نیاز دارد و اگر تشنجهایش از کنترل خارج شد چه باید بکند؟
-آیا می داند چگونه مراقبتهای پزشکی خود را سازمان دهی کند؟
تیپهای بدنی و کژ رفتاری
بسیاری از نظریه پردازان در تبیین زیست شناختی کژ رفتاریها، تیپ بدنی و شخصیت را به هم مرتبط میدانند، حتی از زمان بقراط تیپهای مختلف بدنی و ارتباط آن با شخصیت فرد مورد توجه بوده است. امروزه نیز میتوان، تیپ شناسی را در نظریه برخی از اندیشمندان پیدا کرد، ما در اینجا به تیپ شناسی بدنی کرچمر، ویلیام شلدون و تیپ شناسی زیستی پنده اشاره میکنیم.
تیپ شناسی کرچمر
امیل کرچمر، روانپزشک آلمانی سه تیپ بدنی را از هم مجزا کرد (1925)
1ـ لاغر اندامان: که دارای اندامی بلند و لاغر، باریک و ظریف بدنی سخت با دست و پاهای بالنسبه بلند هستند. آنها قسمت اعظم کژرفتاران را تشکیل میدهند، مخصوصاً مرتکب سرقت، جعل، کلاهبرداری و خیانت در امانت میگردند.
2ـورزشکاران: که دارای استخوانبندی محکم و قامتی متناسب میباشند. از نظر کیفیت تبهکاری بعد از لاغر اندامان قرار دارند، بزهکاری آنان بیشتر اعمال خشونت و پرخاشگری است.
3ـ فربه تنان: دارای قامتی کوتاه یا متوسط، پهنای زیاد بدن، تنومند، سری پهن، چهرهای گرد هستند. تعدادشان در میان کژرفتاران بالنسبه کمتر است و بزهکاری آنها دیررس و توأم با فریبکاری میباشد.
تیپشناسی ویلیام شلدون
در سال 1940 ویلیام شلدون زیست شناس آمریکایی، سامانهای مفید از گروه بندی افراد ارائه داد که در آن سه تیپ بدنی شامل آندومورف (چاق)، مزومورف (عضلانی) و اکتومورف (استخوانی) تقسیم کرد. او پس از تحقیق و بررسی به نتایج زیر دست یافت، کسانی که بدنی عضلانی دارند احتمال کژرفتاری آنان از همه بیشتر است، (60 درصد مزومورف و 30 درصد آندومورف) افراد چاق معمولاً مهربان و آسایش طلبند، ولی کسانی که استخوانی باشند بسیار حساس و تا اندازهای گوشه گیرند. در سال 1965 بر اساس نتایجی که در مقایسه بین پانصد پسر جوان بزهکار با 500 جوان معمولی انجام شد، معلوم گردید از نظر آماری درصد چشمگیری از جوانان بزهکار از تیپ عضلانی هستند.
تیپشناسی زیستی پنده
نوع دیگری از تیپشناسی زیستی- جنایی که در خور ذکر است، بر خلاف تیپشناسیهای قبلی مبتنی بر سرشت بدنی نیست؛ بلکه اساس آن را طرز عمل غدد بسته تشکیل میدهد. از آن جمله است تیپشناسی زیستی «پنده» (1950) ایتالیایی، با محتوایی بسیار پیچیده که منجر به تأیید روابط بین شکل جنایت و تیپ زیستی میشود. این تیپشناسی، آنگاه به شرح مزاج هیپرتیروئیدی یا تیروئیدی پرکار و هیپوتیروئیدی کم کار میپردازد
مزاج تیروئیدی پرکار خاص فردی است که دارای قد بلند است. به علاوه چهره و ابروها خیلی رشد کرده، فوق العاده هیجانی، دچار خشم فراوان، مضطرب، گرفته و عبوس، خسته، خیلی باهوش، فعال و پر جنب و جوش و دارای حرکاتی غیر ارادی، ناپایدار و خشن است. این نوع مزاج در بین دزدان و جنایتکاران عاطفی بیشتر یافت میشود. به عکس مزاج تیروئیدی کم کار دچار نقیصه هوشی، بی قید، فاقد تصمیم و خواب آلود است. دی تولیو مشاهده کرد که فرد هیپوپاراتیروئیدی نافرمان، یاقی و سرکش، فحاش و هتاک است.
ناهنجاریهای کروموزومی و کژرفتاری
هر یک از ما زندگی را با سلول کوچکی به نام تخم آغاز میکنیم. تخم، سلول اولیهای است که از تقسیم و تکثیر آن، آدمی به وجود میآید. تخم دارای هسته است، در درون هسته عوامل تعیین کننده وراثت قرار دارند که به آنها کروموزوم میگویند. انسان سالم دارای 23 جفت کروموزوم است .22 جفت کروموزوم که تعیین کننده منشهای ارثی به غیر از جنس (نرو ماده) است و «اتوزوم» نامیده میشود. یک جفت دیگر را کروموزوم جنسی میگویند. کروموزومهای جنسی در مردان به صورت XY و در زنان XX است.
کروموزومهای جنسی خاستگاه رفتار جنایی نیست ؛ اما در عوض کروموزومهای اضافی ممکن است تبهکاری را در پی داشته باشد. کروموزوم جنسی اضافه ممکن است از نوع XXY یا XYY باشد.
الگوی کروموزم اضافی X : این الگوی کروموزومی که اغلب با عقب ماندگی ذهنی همراه است، نشانگان کلاین فلتر نیز نامیده میشود و در مردان وجود دارد و به عنوان ناهنجاری کروموزومی مورد توجه است. فورسمن در یک مطالعه جامع نتیجه گرفت مردانی که دارای کروموزم اضافی X هستند، در محاکم قضایی بیشتر دیده میشوند؛ ولی این ارتباط آنقدر مستدل و قوی نیست که جنبه پیش بینی داشته باشد و بتوان به کمک آن الگوی رفتاری شخص را در آینده پیش بینی نمود در مجموع اینان در دو مورد توافق وجود دارد. یکی شروع زودرس کژرفتاری و تمایل به تکرار آن و دیگر اینکه خلافهای جنسر در بین این افراد کمی بیشتر است.
به طور کلی افرادی که دارای نشانگان کلاین فلتر هستند، رفتاری ناسازگار و میل به ارتکاب جرم دارند. میانگین هوشی آنان پایینتر از معدل حد متوسط هوشی افراد عادی است و در میان آنها اختلالات روانی و نارساییهای جسمانی دیده میشود. بررسیهای وسیع برخی از پژوهشگران نشان داده است که نفوذ و قدرت نشانگان کلاین فلتر در ایجاد حالت ضد اجتماعی و کژرفتاری تا حدود 36% بوده و جرم مبتلایان به این نشانگان بیشتر جرایم جنسی، آدمکشی و دزدی است.
الگوی کروموزوم اضافی Y : برخی از پژوهشگران بر این عقیدهاند افرادی که تبهکار به دنیا میآیند دارای الگوی کروموزوم XYY هستند. در سال 1967، ریچارد اسپک که متهم به کشتن هشت پرستار در شیکاگو شده بود، دارای این نوع کروموزوم بود. پس از کشف این قضیه، پژوهشهای گوناگونی در آمریکا و انگلستان صورت گرفت تا معلوم گردد آیا میان کروموزوم اضافی و کژرفتاری رابطهای وجود دارد یا نه.
ویژگیهای روانی و جسمانی دارندگان کروموزوم اضافی Y را میتوان چنین برشمرد: سطح هوش پایین، (در حدود 60 و حداکثر 80)، میل و آمادگی ارتکاب جرم، حرکات عصبی، ناپایداری و بی ثباتی در امور، عدم مقاومت در برابر سختیها و مشکلات، احساس کمبود عاطفی، زود خشمی و عصبانیت، بی گذشتی و قساوت، ناتوانی در پیش بینی امور و دور اندیشی، سرپیچی از هنجارهای اجتماعی، سوء قصد علیه اموال دیگران، میل شدید به تجاوزات جنسی، سوءقصد علیه اشخاص و ارتکاب قتلهای فجیع، غیر عادی بودن رفتارها، بی ارادگی و بالاخره ستیزه جویی. این افراد دارای قد بسیار بلندی در حدود 80/1 میباشند. موهای سرشان به طور زودرس ریزش دارد. چشمانشان بینایی معمولی را از دست میدهد و نزدیک بین میشوند؛ عوارض پوستی، ناراحتیهای مجرای ادرار و اختلالات روانی که آنان را آماده ارتکاب تبهکاری میکند، نیز در نزد آنان بسیار دیده میشود.
جذابیت و کژرفتاری
برخی از جرم شناسان، ویژگیهای جسمانی مانند شکل ظاهری و چهره فرد و ارتباط آن با ساختمان بدنی و کژرفتاریها و طرز برخورد دادگاهها نسبت به این مجرمان را مورد مطالعه قرار دادهاند. استافیری (1967) دریافت که نوع ساختمانی بدنی تأثیر مهمی در قضاوت دارد و معمولاً مزومورفها(افراد عضلانی و قوی) که جذاب و زیبا هستند، بیشتر مورد نصیحت قرار میگیرند و سختگیری برای آنها کمتر است. کاویور و هاوارد (1973) با تأکید بر ظاهر و سیمای افراد به این نتیجه رسیدند که هم مجرمان سیاهپوست و هم مجرمان سفید پوست آمریکایی نسبت به غیرمجرمان جذابیت و زیبایی کمتری دارند، حتی کارکنانی که در کانونهای اصلاح و تربیت مقیم هستند، نسبت به کل
جمعیت چهره زشتتری دارند. تامپسون (1990) تخمین زد که در هر سال به طور متوسط 250 هزار مجرم و متخلف زشت و نازیبا در زندانها وجود دارند، شاید غیرجذاب بودن (زشت بودن چهره) در ایجاد جرم و یا احتمالاً افزایش مجازات توسط دادگاهها نقش داشته باشند. تحقیقات نشان داده است که کودکان زیبا و جذاب همواره موارد توجه بزرگترها بوده و ارزشهای منفی کمتری نسبت به کودکان غیر جذاب یا زشت دارند. حتی وقتی که رفتارهای خلاف و ضد اجتماعی نیز انجام میدهند.
این نظریه که ظاهر غیر جذاب و زشت با کژرفتاری مرتبط است، جراحان ترمیمی را واداشت تا با مطالعه بر روی زندانیانی که از نظر ظاهری ناهنجاریهایی داشتند بررسیهای انجام دهند. در سال 1970، 4250 نفر از زندانیان را براساس ویژگیهای جسمانی و روانی جدا کرده و به چهار گروه تقسیم کردند. یک گروه فقط تحت جراحی پلاستیک قرار گرفت. گروه دوم تنها مشاوره و گروه سوم هم جراحی پلاستیک و هم مشاوره دریافت کرده بودند و گروه چهارم که به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده بود، این اعمال درست قبل از آزاد شدن از زندان انجام گرفت. نتیجه نشان داد که این افراد یک تصور جدید از خود داشتند مجرمانی که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند، طی یکسال پیگیری کمتر از مجرمانی که جراحی نشده بودند مجدداً به جرم دست زدند. جالب توجه است که گروهی که تنها مشاوره دریافت کرده بودند به اعمال خلاف و جرم دست زدند. اگر چه نتایج این بررسی خیلی روشن و دقیق نیست اما تصور میشود که اصلاح ظاهر و اندام باعث اصلاح پذیرش دیگران قرار میگیرد. این احتمال نیز وجود دارد که افراد وقتی از نظر ظاهری عیب و نقصی نداشته باشند نیاز کمتری برای دفاع یا ثابت کردن ارزش خود دارند. در نتیجه این افراد کمتر به کژرفتاری یا رفتار پرخاشگرانه که درنتیجه ناچیز شمردن آنان و یا مبارزه برای خود است، دست میزنند.
ناهنجاریهای جزیی بدن
در سالهای اخیر، نظریه جالبی درباره ارتباط بین ناهنجاریهای جزیی بدن و شخصیت افارد مطرح گردید. برخی تحقیقات بر روی ناهنجاریهای جزیی بدن مثل: گوشهای غیر طبیعی، گوشهای دارای انحنا و افتاده، انگشتان خمیده، انحراف چشمها، پرمویی، پنجههای پای به هم چسبیده، زبان شیاردار و ارتباط آنها با ناهنجاریهای چون: اختلالات یادگیری، بیش فعالی، اسکیزوفرنی، پرخاشگری، تهاجمی بودن و بی عرضه و بی مهارت بودن، تأکید زیادی شده و به این نتیجه رسیدند که ممکن است ناهنجاریهای جزیی بدن که به طور خلاصه ( mpas ) خوانده میشوند با برخی ویژگیهای رفتاری خلقی (شخصیتی) کودکان در ارتباط باشند. این ارتباط در میان تعداد زیادی از پسران پیش دبستانی که دارای ناهنجاریهای جزیی بدن بودند مشاهده گردید.
نظر دیگر بر این است که عوامل تراتوژنیکی - عوامی که هنگام رشد جنین و در اوایل دوران بارداری ایجادی میشود- بر سیستم اعصاب مرکزی اثر میگذارند و در نتیجه باعث بوجود آمدن مشکلات رفتاری، و اختلالات رشدی میگردند. در مطالعهای که توسط برنان، مدنیک و کندل انجام شده آزمودنیهایی را که مشکلاتی هنگام تولد داشتند و دچار Mpas بودند، مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که این افراد بیش از کسانی که چنین اختلالاتی را نداشتند، در بزرگسالی مرتکب جرم شدند. این یافتهها نشان میدهد که اختلال در شد طبیعی سیستم اعصاب میتواند خطر «ریسک کردن» افراد را برای انجام رفتار خشونتآمیز بالا ببرد. برای گسترش چنین نتیجهای تحقیقات بیشتری لازم است.
هدایت الله ستوده
روزنامه همشهری
Design By : Pichak |